من خودم اصلا با فاميل همسرم ارتباط ندازم نه عروسياشون ميرم نه عزا
يه بار مثلا پونزده سال پيش عروسي نوه دايي مادرشوهرم كارت دادن من اصرار كردم بريم
يه لباس خشگل هم گرفته بودم رفتم ارايشگاه كلي پول ارايش و شينيون
وقتي رفتيم ديذم حتي خواهر عروس نرفته ارايشگاه
اون موقع ميگفتم من شخصيتم همينه كاري به طرف ندارم😂😂😂
الان هي فكر ميكنم يعني تو فيلمشون بودم🤔🤔اخه من سر پياز بودم تهش بودم🥺🥺
من خودم جو گیر نشدم....فقط زن داییم جو گرفته ش....با شوهرم رقصیدن....رقصش مهم نیست داییم خیلی مذهبیه...
بچه بودم عروسی عمم اونقدر رقصیدم که هیچ کی حریفم نمیشد آخر هم برای اینکه وسط همش جولون ندم عمم از جایگاه عروس اومد منو به جای داماد نشوند گل عروس رو هم بهم داد تا یه جا آروم گرفتم یعنی از 2 3 بعد از ظهر تا 6 7 یه کله رقصیدما
همه فکر می کردند که یه چیز غیرمجاز خوردم که انقدر شنگولم
اقا من تو عروسي خودم ررقص بلد نبودم بالا پايين مي پريدم اوه اوه مي كردم😂😂😂
منو از چي مي ترسونيد من چيزي برا از دست دادن ندارم😂😂😂😂
بعد این اعتراف باید با سایت خداحافظی کنم
تو عروسی خالم حدودا ۷ سالمه لباس عروس پوشیدم
تو فیلم هست قشنگ
میرم با یه حرکت مارپیچ پیش پسره ارکسیه
بعد با یه لبخند ملیح با دستم فنر دامنو میگیرم میدم بالا😐شورتمو به پسره نشون میدم😥
عروسی خواهر دوقلوم انقد رقصیدم انگار نذر داشتم میگفتم ی وقت فک نکنن اون زود تر شوهر کرده من غصه میخورم😅😅😅😁😁😁
من یادمه کوچه مادرم اینا عروسی بود. خونه داماد به خونه مادرشوهر نزدیک بود. بعد اتمام عروسی خانواده داماد میخواستن عروس داماد رو تا خونه شون همراهی کنن. داماد هی میگفت نمیخواد بیاین. هی ازین اصرار ازون انکار نزدیک بود دعوا بشه. داماد دست عروسو کشید تو خیابون با هم رفتن پیاده. داماد خیلی عجله داشت.😐
رفتیم عروسی تو حیاط خونه بنده خدا بود شلوغ بود فرششون مچاله شده بود داماد افتاد رو مهمونا براکه ضایع نباشه عروسم کشید انداخت
عروسو بلند کردن داماد چون مرده بود از خنده پانمیشد
