من بیست سالمه ازاون ترم داخل دانشگاه یه اقایی همسن خودم اومد دوسه ماه دنبالم که ازمن خوشش اومده تااخرمنم دیدم واقعا پسر ساده وخوبیه قبول کردم دوسه ماه اول همه چی خوب بود ولی یه دفعه رفتاراش سردشد تاالان که دیگه پیام نمیده خودم باید پیام بدم میگه بدهکاری دارم بخاطرهمینه ولی انلاین میشه سراغمو نمیگیره پیش دوستاش خوشحاله ولی میگم بیا منو ببین میگه با اونا قراردارم قسم میخوره خیانتی در کار نیست ولی من نمیدونم دیگه چه کار کنم تا مثل روزای اول بشیم دیگه واقعا خسته شدم از این یه طرفه بودنا 😓😭😭😭
شازده کوچولو با ادب پرسید: بیوطنها کجا هستند؟گل گفت: بیوطنها؟ خدا میداند که کجا میشود پیدایشان کرد. باد این ور و آن ور میبردشان. نه اینکه ریشه ندارند؛ بیریشگی، حسابی اسباب دردسرشان شده...(شازده کوچولو، آنتوان دوسنت اگزوپری.ترجمه و اقتباس کنتـ مونت کریستو)
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!