قبلا طبقه بالاشون بودیم دوسالی روزگارم سیاه بود
من نمیرفتم هم اون هی سرزده میومد اوایل زباد بعد کمتر
بعد که مستقل شدیم راحت شدم از دستشون
دوتا خیابون فاصله داریم ولی هفته ای یه روز اونم عصر میریم بعدشام برمیگردیم دوری دوستی
شوهرم مختاره هرروز بره سربزنه ولی من مجبور نیستم که
البته میگم طول کشید تا به این مرحله برسم