قانون جذب و رسیدن به خواسته هامون😍

اره فکرمیکنه من احمق فرضش کردم.ومیدونم که باید بهش بگم ولی الان بدجور قهرکرده واگه بگم هم فایده نداره باید بمونه واس موقعی که خودش هم یه حرکتی کنه

آفرین واقعا خوب گفتی به خصوص جمله آخر

اینم نامه سپاس گذاری من به خدا ببینین چه طوره

افرررررررررررین به تو به خاطر جذبت, تو شایسته ی بهترینهاییییی    فقط الهه جون سرت شلوغتر که میشه مارو فراموش نکننننی  , خانم معلم منتظر بقیه اموزشهات هستیم, اگه لطف کنی بیشتر از جذبات بگی تا انرژی بگیریم.

نیاز نیست جوابتو بده فقط شب که اومد تو حرفتو بزن 

آخرشم بگو من صادقانه گفتم فکر میکنم ارزش من واست بیشتر از ماشین باشه 😉😉😉

احسنت سارا جوووون عالی بود 

عالی 

منم یه جذب داشتم که چند روزی که تاپیک و میخوندم جذب کردم, با شوهر و پسرم رفته بودیم بازار که موقع برگشت شوهرم گفت چیزی میخواین واستون بخرم من که خیلی تشنم بود گفتم واسم رانی بخر که از شانس ما دکه رانی نداشت بعد رفتیم جای ایستگاه اتوبوس که به شوهرم گفتم الان چه چاییییی میچسبه موقعی توی ایستگاه وایساده بودیم چشمم به مغازه اجیل فروشی که همیشه میرفتیم افتاد که یه دفعه به شوهرم گفتم بریم واسه پسرم نخود کشمش بخریم و رفتیم, اینسری فروشنده عوض شده بود و یه پسر ۱۴ و۱۵ساله بود که بچه هارم خیلی دوست داشت چون در کمال تعجب دیدم ۲تا چایی با شاخه نبات داخلش اورد واسمون و گفت کسایی که بیان و بچه داشته باشن واسشون چایییی میارم ااااخ که چاییی همچین چسبییییید جای همتون خالییی ،،که خودم جذبش کردم(یه نکته اینکه به قول الهه جون وقتی چیزی میخوابن نباید به نشدنش فکر کنیم و باید رهاش کنیم که منم فقط دلم چایی میخواست و فکر نکردم که مثلا الان چایی از کجا؟؟اونم تو خیابون؟؟؟ نکته بعدی توجه به شهوده که به دلم افتاد بریم اجیل فروشی چون اگه نمیرفتیم از چایی هم خبری نبود) اینم از اولین جذب من ،از اسممممون واسه هممون طلا میباره. خدایااااا شکررررت

بچه ها دیشب عروسی خواهرزاده م بود. وقتی کادو ها رو می دادن، از طرف خانواده داماد به عروس که خواهرزاده منه یه سرویس طلا دادن. کمی بعد دیدم خواهر داماد اومد سمت من و با مهربانی و احترام فراوون به من که خاله عروس باشم گفت این سرویسو شما به سر و گردن عروس خانوم کنین. چون شما خوشبختین گفتیم این کارو شما بکنین که عروسمونم مث شما خوشبخت باشه.

وااااااااااااااااااااای نمی دونین من تو آسمونا پرواز می کردم. خیلی خوشحال شدم از این صحبت و از این افتخاری که به من داده شده. تازه خواهر دامادو من زیاد نمیشناختم. شاید نهایتا دو بار دیده باشمش. نمی دونم چرا این فکر عالی رو درباره من کرده بود (البته که من واقعا خوشبختم).

با خودم میگم شاید دلیلش این باشه که من چند روزه همش دارم آرزو می کنم که عروسی خواهرزاده م خیلی خاطره انگیز و شاد و گرم باشه. نمی دونم. هرچی هست که واقعا به من لذت میده یادآوریش.

عزیزم حتما سر فرصت برات می نویسم.

صباجون وای که چه حالی کردم با این جذبت. واقعا همینه باید آرامش داشته باشیم و رهاش کنیم. من توی سختی هم یه بار این روشو امتحان کردم و در نهایت شگفتی اتفاق افتاد.

چقد نتیجه بخشه من از بچگی تا الان دارم میگم خارج خارج خارج هر کاری میکنم تهش میگم باید برم از پسرای ایرانی بدم میاد رشتمو زبان خارجی انتخاب کردم ولی کوووو پس قانون جذب؟؟مگه نمیگن بع هرچی فک کنی همون میشه پس چرا برا من اتفاقی نیوفتاده اینا الکیههه فقط پول میخواد حلال تمام مشکلات پوله

افرییین عزیزم شک نکن که به خاطر طرز فکر مثبتت بوده, انشاا... خواهرزادتونم خوشبخت بشه مثل خاله جونش  

خودش هرطورکه قهرکرده اون طورهم باید بیاد حرف بزنه...ماشینو میزنن دیگه تاحالا نشده ماشینی ساخته بشه و باجایی برخورد نکنه..خودش تاحالا هرچی خریده نشده که به جایی نزده باشه.اگرارزشم اندازه فقط چهارسانت آهن پاره بود میگفت اگه توهم زده باشی عیب نداره مگه چه قدر شده اخه؟شاید تاعید هم نه اون بیاد نه من برم معلوم نمیشه تاکی ادامه داشته باشه

وای خدا پس هیچی.

پس اون باورایی که نوشتی همش کشک؟ برو باورای قشنگتو بخون. 10 بار بخون. 100 بار بخون. هروقت دیدی حست بد شده دوباره بخون. اینجوری هی به خودت یادآوری کن که اونی که الان باهات قهر کرده کیه برای تو و تو کی هستی براش.