🌸اینم لیست مطالب تاپیک
•تمرین1_تغییر باورها ............................................ص ۴
•پاسخ دوستان و لیست باورهاشون.........................ص ۸
•تمرین2_نوشتن احساس درمورد خدا.......................ص۱۲
• پرسش و پاسخ..................................................ص ۱۲
•تمرین3_باز کردن راه عبور انرژی.............................ص۲۵
•تمرین۴_انجام کارهای عقب افتاده.........................ص۲۵
•تمرین۵_تکنیک تحسین و لبخند............................ص۳۲
•تمرین۶_مخصوص خانومای ک قصد بارداری دارند....ص۳۲
•جذب هامون......................................................ص۳۳
•تمرین۷_تکنیک صندوق توکل.................................ص۴۹
سلااام سلاااام 😍😍😍😍
سلاااام دوستای خوبمممم امروز خیلی خیلییییییییییی خوشحالم خیلی حس خوبی دارم ❤️❤️❤️
صب زود پاشدم نیم ساعت یوگا کار کردم ی مراقبه ۵ دقیقه ای داشتم کلبییی حسم خوب شد ک سجده شکر ب جا آوردم....❤️😍😍😍😍😍😍😍😍😍
خیلییی دوستت دارم خدای مهربونم ک انقدددد خوبی ینی واقعا اینهمه خوبی و بخشندگی هیچ جاااا ینی هیییییییچ جا پیدا نمیشه عاشقتمممممم😍😍😍😍😍
صندوق توکلم ک روز سومم خودمم💪💪💪
هروقت نامه مو میینویسم بعدشم انقد حس اطمینان دارم ک برآورده میشه ک یهو ارتعاشم صدبرابر میشه 💓💓💓💓
ینی اونقددددد مطمعنم ک ی سیلی از اتفاق های عااااالی داره میاد طرفم ک از هیجان نمیتونم ی جا بند شم 😋😋😋🥰🥰🥰🥰🥰🥰
نمیدونم چطوری حسم بیان کنم...فقط براتون آرزو میکنم ب همچین حسی برسید عااااالیه عااااالی 😍😍😍😍❤️❤️❤️❤️❤️
سلام صبحتون بخیر و شادی 😍😍😍😍
سلام صب همگی بخیر
دوستای خوبم من امروز نیستمممم میرم تا واکسن چهار ماهگی گل پسرم رو بزنم ..بع میام میخونمتوووون ..ان شاالله برای همتون خوشی بباره و تنتون ساالم و هر چی بخواین هموووون بشه ،رووزتون خووش 😘😘
یچیز بگم من از 18 دی شروع کردم باورهامو و نوشتم و تمیز کردم ولی بازم اونجور که میخاستم عمقی تمیز نشد برا همین دیگه ولش کردم تا انشالله پنجشنبه جمعه تمیز کنم از شنبه باز شروع کنم ولی تو اون ی هفته که باورامو مرور میکردم خیلی حالم خوب بود از همه چی مطمعن بودم دیگه حس ناامیدی نداشتنم ...انشالله باز از شنبه با جدیت شروع کنم خیلی خواسته دارم اخه
سلام دوستان
صبح قشنگ همگی بخیرررر...
ساراجون خیلی حالم خوب میشه وقتی میام اینجا و این همه انرژی مثبت از تو و بقیه دوستان میگیرم
منم سه تا نامه نوشتم انداختم تو صندوق و منتظر اتفاقای خوبم
فقط دیشب خوابیدنی همه باورهامو تکرار نکردم که امروز صبح که بیدار شدم اولین چیز که اومد تو ذهنم این مساله بود و خیلی از اون موقع ناراحتم که چرا خوابم برد
آخه چون گفتی آخرین کار باشه شبا من قبل خواب جملاتم رو تکرار می کنم گاهی از رو کاغذ میخونم گاهی هم چشمامو میبندم و در ذهنم تکرار می کنم که دیشب هم اینطوری شد که خوابم برد و ... صبح ناراحت بودم و یه نامه واسه خدا نوشتم و باهاش حرف زدم و گفتم که میدونم من خودم به این جملات نیاز دارم نه تو... گفتم اگه ممکنه یه شرایط رو هر شب برام به وجود بیار که نه خوابم ببره بدون گفتن باورهام و نه یادم بره..و باز ازش تشکر کردم بخاطر همه چیزایی که بهم داده.
اما یکم ذهنم درگیره که آخه چرا باید اینطوری میشد...
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
