یه عده در جریان ازدواج اجباری من هستن
من سه ماهه از نامزد سابقم جدا شدم
جدایی ما اینجوری بود ک شب قبلش داشتیم برنامه میریختیم نامزدی داداشش چیکار کنیم من کدوم مدل لباس بدوزم و اینا
نامزد سابقم تو عسلویه مدیر یه شرکته خب منم شیرازم قرار شد اخر هفته بریم لباسامونو بگیرم که فرداش شوهرم اینا پیشنهاد کردن به شرطی رضایت میدن داداشم ازاد شه ک من باهاش ازدواج کنم منم قبول کردم و فرداش عقد کردیم منم شخصا با نامزدم حرف نزدم و خونوادم بهش گفتن اونم سریع بر میگرده شیراز وقتی میرسه خونه خیلی حالش بوده و تشنج میکنه
امشب دوستم منو دعوت کرد واسه بله برونش ما فوق العاده صمیمی هستیم با هم دوازده ساله دوستیم و از مو به مو زندگی هم خبر داریم
بهش گفتم امیر (نامزد سابقم دوست صمیمی نامزد دوستمه)میاد گفت حتما میاد دیگه الان من دودلم برم یا نه اخه بعد چهار ماه می بینمش