من دوبار ی چیزای ترسنااکی دیدم تو خونه 😨😨😨
یه بار با خانواده توی هال نشسته بودیم یه کاسه کوچیک خالی روی میز بود. یهو شروع کرد جلو اومدن😲...خودش چندسانت اومد جلو...اول فک کردم اشتباه کردم...دوباره اومد جلوتر😨😨😢...گفتم نه بابا چیزی نیس حتما زیرش اب ریخته داره سر میخوره🤔🤔
اما وقتی کاسه رو برداشتم زیرش خشک خشک بود😐😲😲😨
هنوزم برام سواله اون کاسه چطوری تکون خورده؟؟؟
یه خاطره دیگه هم دارم ک بعدا میگم
شما هم بگید. ازین موجودات هس تو خونتون؟😂
اره پدرشوهرم 😂😂😂
اوایل همسرم منو میترسوند به راههای مختلف بعد که گفتن ترسیدنو لرزیدن یهویی خیلی ضرر داره دیگه نمیکنه
من شب یلدا همش حس میکردم یکی دستم لمس میکنه ازپشت چندباربرگشتم پشت سرم نگاکردم کسی نبود ولی واقعا یکی بهم دست زد
ما یه گلدون داشتیم گذاشته بودیم بالای کابینای اشپزخونه جایی بود که خیلی وقت بود که اونجا بود و تکون نمیخورد و افتادنش غیر ممکن بود😐عقب عقب گذاشته بودیم...شطرق افتاد خورد شد یعنی من و مامانم سکته کردیما مامانمم گفت حتما باد انداخته😐تابستونو باد؟😐میخواست نترسم ولی بدتر گرخیدم😑
من فقط يه شب فيلم ترسناك ديده بودم دره اتاقم باز شد، صداى دستگيره رو شنيدم اما هنوزم معتقدم توهمه🙃 واقعا باور ندارم ماورا رو همه چيز دليل علمى داره، مغز آدمو بدجورى گول ميزنه
از اون موجودات تو خونمون ک نه ولی بچگیام تو شهرستان دیدم
من به جا به جا شدن وسایل توی یکی از خونه هایی که توش ساکن بودم عادت کرده بودم
فقط گاهی بلند میگفتم لطفا فلان وسیله رو بذار سر جاش
گفتنش ترسناکه ولی عملا چاره ای نداشتم و چون قران میخوندم نمیترسیدم
یبار بچه بودم فکر کنم چهار پنج ساله بودم.خونمون قدیمی چوبی بود.مامانم میرفت سرکار .یه بار صبح چشامو باز کردم دیدم چوب سقفون بلند شده نشسته.داشتم از ترس میمردم.وقتی مامانم اومد تا کی تو بغلش گریه میکردم.بخدا قشنگ یادمه چوبه مثل یه هیولا بود
