ما 7 ساله ازدواج کردیم ی دوسالی سالی میشه از همسرم جدا بودم اصلا ندیدمش سال پیششم 2 ماه زندگی کردیم کلا همش دعوا و.،،اخر سرم رفتیم برا طلاق..الان بعد یه سال اومده با هم حرف میزنیم کسی نمیدونه،،شاید برگردم ،...ب خطاهای گذشتم ک فکر میکنم میبینم مسایل جنسی اولین و مهمترین اهمیت و داره .ما مشکلی نداشتیم در این ضمینه اما هر بار قهر میکردیم این قضیه نبود و قهرامونم طولانی بود.تو این یه سال با بیشتر ادمای اطرافم ک موفق بودن تو رابطشون و خیلی زوج های خوشبختی هستن حرف زدم یکیش زنداییم بود ک کلا قبل از این جریانا هم بهم گوشزد میکرد رابطه تون رو قطع نکن من نمیفهمیدم الان میفهمم این خانم ها میگن در هفته 3 یا 4 بار و حتی هرروز رابطه دارن .برام غریب اومد ما اصلا اینطوری نبودیم.خیلی اشتباه بود .الان میگم چمیدونم تو این مدت مگه میشه کسی رو تجربه نکرده ..خودم باعثش شدم
نمیگم همش اینه اما این زنه ک باید حواسش ب 6 گوشه زندگی باشه ،من فهمیدم مردا با لوس بازی و قهر و لج بازی زیاد دووم نمیارن ،رابطه هم ک قطع شه زندگی میریزه پایین
فقط شورت لامبادا😶تنها جیزی که به ذهنم رسید
همه چی خیلیییی مهمه
خب برگرد و شانستو امتحان کن......هر کاری ک فک میکنی برا زندگیت نکردی و بکن
رابطه جزیی از زندگی،کل زندگی که نیست،اگه روابط عاطفی واحساسی درست باشه ودرک درستی ازشرایط طرف مقابل داشته باشی رابطه جنسی وتعدادشم درست میشه
سن ازدواج مون یکی چه جالب
من همینکه قبل رابطه حموم میکنم اوج اهمیت هست برام 🤣😂😂😂
براي مردا، رابطه داشتن خيلي خيلي خيلي مهمه، و اينكه اولين و مهمترين دليلشون براي تشكيل زندگي و ازدواج، همين قضيه ست
رابطه ک قطع بشه مرد عین سگ هار پاچه زنو میگیره...حالا حتی اگه از طرف خودشم قط شده باشه باز فرقی نداره
اره ولی تو قهر همیشه سکوت میکنیم کسی هم با کسی حرف نمیزنه دیگه این قضیه هم نیست خیلی بد میشد .بد تو دعوای بعدی میگفت میرم با کسی ،،خوب معلوم بود براش عقده میشه دیگه مردا فقط ب اون قضیه فکر میکنن،
الان ک فکر میکنم میبینم خیلی راحت میتونستم کل زندگیمو بگیرم دستم،اما اون موقع گذاشتم همه بریزن تو زندگیم ،
الان اگه اون موقع بود هرگز پامو از خونم بیرون نمیزاشتم.اگه اون موقع بود خیلی کارا رو انجام نمیدادم ،و سیاست مهم ترین چیزه من خیلی سادگی کردم ،شوهرم که تک پسر همه مسایلمونو ب خانوادش میگفت حتی نوع لباس موشیدنش تو خونه ک زنم گفته تو خونه فلان نپوش فلان لباس و بپوش ک مادرش خوشش نیومد ب من گفت ب چه حقی میگی لباس زیر نپوشه تو خونه ،اخه مامانش ی سرس لباس پیر مردی داده بود همش اونا رو میپوشید گفتم دوست دارم شوهرم مثل جونا تو خونه باشه خلاصه مادرشو انداخت ب جونم
