2777
2789
عنوان

یه روز میذارم میرم...

| مشاهده متن کامل بحث + 1443 بازدید | 81 پست

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

عزیزم اگه حس خوشبختی نداری و واقعا نمیتونی باهاش بسازی و خونوادت غصه نمیخورن جدا شو ولی من فکر م ...

چون مورد های خوب برام هست قطعا تحمل این اوضاع برام سخته اما اگه کسی برام نباشه صددرصد خب کمتر فکر طلاق میکنم .ولی الان هم زیاد به اون موارد فکر نمی کنم اون موارد رو گذاشتم کنار 

فکر آینده بچم رو میکنم .فکر ابروی خانوادمو .فکر حرف دیگران .و.... و مهمتر اینکه آیا واقعا تو زندگی بعدی هم موفق میشم؟؟؟ فکر اینکه کسی یه سرکوفت بهم بزنه از زندگی ای که داشتم دیوونه میشم .اصلا تحمل حرف خوردن ندارم .همه میدونیم همه زندگی خوشی نیست به هرحال توش حرف و بحث هست به هرحال .و اینکه فکر میکنم چهارسال با این شرایط سر کردم و خودم رو وفق دادم حالا بخوام بذارم همه اینا رو بدون نتیجه بدم و وارد به رابطه دیگه بشم از تو و..... بخوام خودم رو وفق بدم و اطرافیانش رو بشناسم و اگه کسری داره اونو جبران کنم و..... 

همه این فکر ها هست. اما این شرایط هم اذیتم میکنه .خیلی مشکلات دارم .تا حدود زیادی شرایط استارتر رو دارم .هر کسی رو که آدم حساب نمیکردم از من خوشبختتر شده و جلوتره.ولی منی که منننننننننن بودم و مغرور و بالا بالا فکر میکردم و میخواستم خدا بد زده منو زمین بددددددددد

بميرم برات عزيزم 💔همين پست اولت رو براش بفرست هرچند انقد خرن نميفهمن هيچي

نمیفهمه آخه این واقعا خره

بهش همه جوره گفتم با گریه با داد و بیداد با التماس با منطق دوستانه خصمانه هرجور بگی گفتم ولی نمیفهمه...خوش بحالش نمیفهمه راحته


من آن دردم که هر جایی پی مرهم نمیگرده
میخونم حتما ولی نگو داغونتر از من نیستی من ازدواج دوممه، بابام بیش از حد حساسه..تو طلاق اولم به چش ...

گلم منم ازدواج دوممه و فکر پدر مو میکنم بخاطر طلاق .بابای من چندین سال با من قهر بود باهام حرف نمی زد کاری به کارم نداشت و اگه من نمی رفتم پیشش اون هم به من زنگ و سر نمی زد ‌من پیش مامانم بودم آخه .بعد ازدواج دومم بعد یکی دو سال به مرور باهام خوب شده .دیده دارم زندگی میکنم و....تازه باهام خوب شده .فکر کن دوباره بفهمه که میخوام طلاق بگیرم یا طلاق .واویلااااااا

تازه اسی فکر کن دوباره ازدواج کنیم باید به همه بگیم شوهر سومممه 😣😣😣 نمیدونم باید بخندم یا گریه کنم 

میخونم حتما ولی نگو داغونتر از من نیستی من ازدواج دوممه، بابام بیش از حد حساسه..تو طلاق اولم به چش ...

چراواس دومین ازدواجت بیشتردقت نکردی ؟

خوبی نکن .من کردم حال نداد 😏
چون مورد های خوب برام هست قطعا تحمل این اوضاع برام سخته اما اگه کسی برام نباشه صددرصد خب کمتر فکر طل ...

درکت میکنم عزیزدلم

اینی که تو فکرشی رو حذف کن و همه چیو درنظر بگیر

اینایی که گفتی یعنی عاقلی فهمیده ای و تنها به فکر خودت نیستی


عزیزم امیدوارم بتونی بهترین تصمیم رو بگیری

امشب دلم گرفته نمیتونم راهنماییت کنم زیاد تنها چیزایی که به ذهنم میرسید همینا بود که گفتم



منم مثل تو یه زمانی منننننننی بودم واسه خودم😢

من آن دردم که هر جایی پی مرهم نمیگرده
گلم منم ازدواج دوممه و فکر پدر مو میکنم بخاطر طلاق .بابای من چندین سال با من قهر بود باهام حرف نمی ز ...

خیلی سختهههه

دور از جونت مثل خر تو گل موندم

من آن دردم که هر جایی پی مرهم نمیگرده
چراواس دومین ازدواجت بیشتردقت نکردی ؟


چون شرایطم جوری بود که نمیشد بگم نه بهش


باورت نمیشه وقتی اومدن خواستگاری دو شب نخوابیدم..دو شبانه روز کارم گریه بود..انقد گریه کرده بودم که رغبت نمیکردم تو آینه نگاه کنم


ولی شرایط جوری بود که باید قبول میکردم..من خودم فدای خونوادم کردم

من آن دردم که هر جایی پی مرهم نمیگرده

بچها اگه جدا میشید یا با شناخت کامل ازدواج دوبار کنید یا بیخیال ازدواج باشبد چیه اخه جز زجرو بدبختی والا ادم مجرد باشه خیلی بهتره دیگه پای ی بچه بیگناه وسط نمیاد نه ارامشی داشته باشه نه پدر نه مادری هرکدومشون بخوان تجدید فراش کنن خب اون طفل معصوم اسیب میبینه بخدا خوشبختی توو ازدواج دوباره با وحود ی بچه نیست من باشم بچمو ترجیح میدم با این ک حس مادری ندارم و مجردم ولی میدونم بچمو توو الویت میذاشتم

درکت میکنم عزیزدلم اینی که تو فکرشی رو حذف کن و همه چیو درنظر بگیر اینایی که گفتی یعنی عاقلی فهمید ...

استارتر من یه راهنماییت کنم 

اگه واقعا میدونی یه روزی میزی هیچ وقت بچه نیار.تا بچه نیازی نمیفهمی بچه چقدرررررررر مسئولیت داره .کاش منم جرئت سقط کردن داشتم مثل تو .دقیق زمانی که تصمیم نهاییمو گرفتم واسه طلاق و رفتن پی یه زندگی دیگه فهمیدم حاملم .گفتم شاید داره خدا بهم پیام میده ‌.بچمو نگه داشتم گفتم خدا وقتی بهم دادش که داشتم میرفتم.همه چی شم به خدا سپردم.سلامت روحی و جسمیشو.رزق و روزی شو.آیندشو خوشبختیشو. گفتم خدا دادش پس خودش پشتش باشه.

اما تو استارتر اگه میدونی نمیمونی نیاز چون بچه هم مادر میخواد هم پدر.من بچه طلاق بودم رنج و درد جدایی پدر و مادر رو کشیدم .یکی از دلایلی که چشمم رو روی بخت بهتر بستم و موندم بچم بود .خودم رو مسئول میدونم برای زندگی بچم. دوست ندارم بچم طعم تلخ نامادری یا ناپدری رو تجربه کنه

چون شرایطم جوری بود که نمیشد بگم نه بهش باورت نمیشه وقتی اومدن خواستگاری دو شب نخوابیدم..دو شبان ...

اشتباه کردی عزیزم بخاطر حرف مردم و ابرو خانواده ایندتو خراب کردی مردم دهنشون گشاده فقط حرف میزنن جلو خانوادتم ایمیسادی میگفتی تا نشنایمش جواب بله نمیدم 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792