2777
2789
عنوان

مشکلات ازدواج

245 بازدید | 11 پست

سلام دوستان...

من یه دختر خیلی احساساتی هستم...تو خانواده خودمون بچه ی کوچیکم واسه همین هیچوقت دوس ندارم خانوادمو تنها بزارم از طرفی شوهرمم بچهی بزرگه و خانواده اش دوس دارن زیاد پیششون باشیم...مثلا شب یلدا...خانواده ی من دوس دارن ما بریم اونجا من خودمم خیلی دلم برا مامان بابام میسوزه چون خیلی تنهان چهارتا بچه دارن ولی یکی از داداشم میره باخانواده زنش...اون یکی داداشم با خواهرم که اونم اول شب میره اونجا بعدش میره خونه پدرشوهرش،فقط میرن خونه بابام...ولی خانواده شوهرم و خودش دوس دارن ما هرسال یلدارو پیش اوناباشیم مثل این دوسال که اونجا میرفتیم ولی من تموم مدت دلم پیش خانوادمه و تا چندروز بعد ناراحتم و پیش خودم عذاب وجدان دارم که اونارو تنهاگذاشتم...ولی دوس ندارم سراین مسیله هم باشوهرم بحث کنم.خانواده شوهرم دخترندارن واسه همین فک میکنم زیاددرک نمیکنن ولی خانواده بدی نیستن...از طرفیم به شوهرمم حق میدم چون توخانواده مازیادبهش خوش نمیگذره وخواهرموشوهرشم خیلی باماحسودی میکنن و همش میخان جلومامان بابام خودشونو ازمابهترنشون بدن...و اینکه خانواده من توقعشونم بالاست مثلا دوس دارن من وقتاییکه شوهرم سرکاره برم اونجا وبراشون مهمم نیس که شوهرم ازسرکاربیاد ومن خونه نباشم...یادوس دارن من همیشه برم اونجاکاراشونو بکنم بچه ها داداشام برن اونجاروکثیف کنن ومن تمیزکنم...درحالیکا این انتظاروازبقیه ندارن...من خودم به شخصه مشکلی ندارم تاجاییکه بتونم دوس دارم بهشون خدمت کنم ولی شوهرم میگه توکه خدمتکارنیستی بقیه هم بیان بکنن تاتوهم بری...وهزاران مشکل دیگه از این دست دارم باخانوادمم وشوهرم...واقعا موندم چیکارکنم از بس سراین مسائل غصه میخورم و عذاب وجدان دارم...همش باخودم میگم ینی هردختری ازدواج میکنه ازاین مشکلات داره؟؟؟؟!!!!


آره منم خيلى وقتا از خوشى با همسرم عذاب وجدان ميگيرم چون مادرم با برادرم تنها هستند، شب يلدا رو دوشب كن يه شب برو خونه مامانت شب يلدام با خانواده شوهرت باش، ولى حس خيلى بديه كاملا دركت ميكنم

خبرى خوش بدهد .... كاش كسى ...... گهگاهى

وای درد دل منو گفتی ای خدا کاشکی خانواده ها بیشتر بچه هاشونو درک میکردن بخدا این وسط من گیر کردم همش یا شوهرم ناراحته یا مادرم خیلی کم پیش میاد جفتشون راضی باشن 

برا همین با هم دیگه هم اصلا خوب نیستن چون هرکدوم فکرمیکنن بخاطر اون یکی از علاقه م ب اونا کم شده 

چرا مادپدرا قبول نمیکنن ک بچه هاشون وقتی ازدواج میکنن یه خانواده دیگه ن وظیفه ندارن طبق میل اونا رفتار کنن

ببین من یه پیشنهاد بهت بدم؟ خودم وقتی انجامش دادم توی زندگیم معجزه کرد.

قبل از هر تصمیمی چند دقیقه وقت بزار و برو کاملاً رایگان تست روانشناسی DMB مادران رو بزن. از جواب تست سوپرایز می شی، کلی از مشکلاتت می فهمی و راه حل می گیری.

تازه بعدش بازم بدون هیچ هزینه ای می تونی از مشاوره تلفنی با متخصص استفاده کنی و راهنمایی بگیری.

لینک 100% رایگان تست DMB

برناه ریزی کنید مثل ما. یه شب خونه بابام یه شب خونه باباش. حالا مگه حتما باید همون شب یلدا دور هم جمع میشدید مثلا ما پنجشنبه شب همه خونه بابامینا جمع شدیم جمعه ه رفتیم خونه باباشینا

بعضیا جورین که نباید بگی خدایا به راه راست هدایتش کن بلکه باید بگی خدایا راه راس رو به سمت این کج کن😊

ببخشید استارتر

ولی همه این مشکلاتو خودت درست کردی. ینی درواقه میتونستی ازشون جلوگیری کنی

یکم اعتماد ب نفس داشته باش.

دلیل نداره که چون ب شوهرت خونه مامانت خوش نگذره یلدا پیش خانوادت نری. تازه اگه نزدیک همین میتونستی یک ساعتشو هم خونه مامانت اینا برین.

دلیلی نداره که چون خونتون نزدیک همه. این انتظارو در بقیه ایجاد کنی که باید بهشون خدمت کنی یا وقتایی که شوهرت میاد تو خونه نباشی.

اولویتای زندگیتو مشخص کن.

ترجیح میدی شوهرتو خوشحال کنی و وقتی میاد درو به روش باز کنی و براش عصرونه بیاری. یا اینکه فقط در فکر براورده کردن انتظار خانوادتی.

اگه اینجور زندگی کردنو دوست داری همین کارو بکن. ولی بعدش عذاب وجدان نداشته باش.

من خودم راحتی شوهرمو خودمو به همه چی ترجیح میدم. 


اینکه خونه پدری کاری انجام بدی باعث نمیشه خدمتکار باشی شمادخترشونی ،من خودم هم با اینکه خواهر ام هستن ولی اگه کاری باشه باعلاقه انجام میدم هیچ منتی هم نیست ،واسه مناسبتا میتونین اول شب برین منزل پدرتون بعد برین منزل پدرهمسرتون یا بلعکس

منم مشکل شمارو دارم...فعلا نامزدم..شب یلدا ساعت۷ فوری شام خونه مامانم خوردم یه ساعتم پیششون نشستم...فوری رفتم خونه نامزدم اونجا هم به زور شام خوردم ناراحت نشن😔

شوهرم به زور پرتقال میکرد تو حلقم نمیتونستم بگم شام خونه خودمونم خوردم ولم کن 

کالری شماری😍وزن اولیه۸۶،،هدف اول۸۰هدف دوم۷۵ ،،هدف نهایی۵۵
آره منم خيلى وقتا از خوشى با همسرم عذاب وجدان ميگيرم چون مادرم با برادرم تنها هستند، شب يلدا رو دوشب ...

خب من شب قبل یلدا شوهرم سرکاربود اونجا بودم...ولی حتی به من نگفتن یلدا میخاین کجابرین...درحالیکه پدرشوهرم روزقبلشم به شوهرم زنگ زده بود ببینه اونشب سرکار نیس..ظهرشم مادرشوهرم به خودم پیام دادشب بیاین اینجا واسه شام...ولی خانواده خودم هیچی...فقط همون شب داداشم زنگ زد نمیخای بیای خونه بابا..😔تمام خوشیام اینجور مواقع بهم زهر میشه


برناه ریزی کنید مثل ما. یه شب خونه بابام یه شب خونه باباش. حالا مگه حتما باید همون شب یلدا دور هم جم ...

خب مثلا ما شب قبل میریم ولی داداشم اینا میگن ماهمون شب یلدا میخایم بریم خونه بابا..

ببخشید استارتر ولی همه این مشکلاتو خودت درست کردی. ینی درواقه میتونستی ازشون جلوگیری کنی یکم اعتما ...

من دوس دارم همه کار واسه زندگیم بکنم،حتی وقتاییکه میرم خونه مامانم و شوهرم میاد و من نیستم باز اونجا ناراحتم که نمیتونم یه استکان چایی واسش بیارم خستگیش دربره...دوس دارم رضایت همه رو باهم داشته باشم،ولی خودم اصلا مهم نیستم..😔خونه مامانمم خیییلی دوره ازم قبلا که نزدیک بود میتونستم زیادبرم ولی اصلا خیلی دورشدن ازم واقعا رفت و امدم سخت شده...

اینکه خونه پدری کاری انجام بدی باعث نمیشه خدمتکار باشی شمادخترشونی ،من خودم هم با اینکه خواهر ام هست ...

من که مشکلی ندارم هرکاربتونمم میکنم باجون و دلمم میکنم...ولی خب مامانم وقتاییکه میکنم باهام عالیه ولی اگه یه روز کارداشته باشن نرم کمکشون دیگه ازم ناراحتن و خودشونو بامنوشوهرم ناراحت میگیرن...واسه همین شوهرم ناراحت میشه میگه تو ازبقیه بیشتر بدردشون میخوری ولی هوا بقیه رو بیشتز دارن و ازشون کمترناراحت میشن

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز