من چندماهی هست که خونه جدا گرفتم و با بچم زندگی می کنم اما رسمی طلاق نگرفتم. دنبال کارای طلاق بودیم و شوهرم خیلی مصمم بود. اما یه دفعه بی خیال شد و دیگه دیدم ول کرد. اومد بهم گفت برگرد اما به شرط اینکه مهریت رو ببخشی و ...! منم دیدم هنوز تو توهمه کلی عصبانی شدم و داد و بیداد که مگه من مسخره توام. هرسال میگی طلاق من رو با یه بچه آواره می کنی بعد هم پشیمون میشی. البته اینم بگم که خودم هم ته دلم حالم از این زندگی به هم میخوره اما بخاطر وابستگی شدید دخترم به پدرش دستم به طلاق نمیرفت و بین زمین و آسمون مونده بودم
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
اگر بری باهاش زندگی کنی فقط تو هستی که باید تو خودت بریزی ، تو هستی که باید تحمل کنی چون اون ...
چرا عزیزم. از لحاظ مالی هم داره خیلی بهم سخت میگذره. اگر کمک خانوادم نبود نمیتونستم. با اینکه شاغلم اما خوب گرفتن خونه و مسیولیت بچه خیلی برام هزینه داشت. اونم اصلا مسئولیت مالی رو قبول نکرد و ماهانه یه مبلغ خیلی خیلی کم به اصرار من برام واریز می کرد
پس اصلا باهاش شام بیرون نرو لحظه ای خام نشو ! مهریه اتم بگیر ! دخترت زیر دست این مرد خراب می شه محکم ...
نه دیگه دل و دماغ این بازیا رو ندارم. دخترم از این جدایی کلی ضربه دیده. حالا این هی بخواد شل کن سفت کن راه بندازه دوباره هم من ضربه می خورم هم بچه. اما اینم بگم که دخترم دو سه روز نبینتش شروع میکنه به گریه و بیتابی