سلام.بچه ها من ۶سال ازدواج کردم.سال اول شوهرم وام گرفت با پدر شوهرم شریک شد.ماشین سنگین.ولی نرفت.یعنی باباش نمیبردش.میگفت اخلاق نداره.کلا با هم نمیساختن.ماهی حیه خورده پول میداد قسطشو میداد.بازم بیکار بود.باز اومد تاکسی خرید اونم با وام.باز دو سال کار کرد قسط اونو می داد.یعنی تو این چند سال همش مامانم جورمونو کشید.خودم آرایشگاه کار میکردم.خرج خودم و دو تا بچم دادم.بعد از عید گفت من دیگه تو تاکسی نمیرم.خطش رو فروخت قسطسش را داد.در کل از اول زندگی درآمد درست نداشته.الانم گواهینامه پایه یکشو گرفته.گفت با ماشین میرم.چند روز بحث داریم.میگه نمیرم.پدر شوهرمم کار میکنه واسه خودش.هر وقت دوست داشت یه خورده پول میده واسه قسط های این.منم دیروز بهشون گفتم دیگه ماشین بدین دست شوهر من کار کنه.دیگه مدرک داره.ولی زیر بار نمی ه.به خدا خسته شدم از بس آرزو همه چی تو دل خودم و بچه هامه.از دیشبم قهر کرده رفته.نمیذونم چی کار کنم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
از اول عروسیم کوتاه اومدم.نه حلقه حتی برامون گرفتن نه طلا.نه هیچی.همش نقره استفاده کردم.دیگه بریدم با دو تا بچه.بابا هم ندارم.داداش هم ندارم.فقط مامان.طلاق هم نمیخوام بگیرم