اصلا تحمل دوری و تنهاییو ندارم. نه ساله ازدواج کردم یه شهر دیگه هنوزم عادت نکردم. خیلی بده خیلی وقتا دوست داشته باشی عزیزترین کسات پیشت باشن یا اراده کنی بری پیششون ولی نشه. زندگیم خوبه شوهرم خوبه ولی اصلا درکم نمیکنه. حداقل یه جوری کمکم کنه مخصوصا مواقعی که دلم میگیره. چقدر شهرو بگرده چقدر با غریبه ها باشم به من خوش نمیگذره. ته دلم یه گمشده ای دارم