یه بارمن سوار تاکسی شدم .چن نفر دیگه هم بودن
همه رو رسوند
اخر سر منو
بعدش منو پیاده نمی کرد
ادرس می دادم ،گوش نمی کرد
من خودم خیلی ساده ،و گیجم .
ولی دیدم داره دور یه خیابون هی دور میزنه هی دورمیزنه.
دیگه زنگ زدم مادرم ،بهش گفتم ادرسو به این آقا بده مث اینکه متوجه نمیشه .
به مادر پدرم گفت باشه .اما بازم ،منو نمی رسوند .
زنگ زدم به همسرم اون موقع نامزد عقد بودیم ،یه بار بهش گفت دوبار
بار سوم باش دعوا کرد !
یعنی من دقیق 2 ساعت ونیم ،تا سه ساعت توی ماشینش بودم !
عمدا نمی رسوند ،وبا خونسردی ،کل شهر و هی می چرخید .