باباى يكى از دوستاى شوهرم فوت كرده پيرم بوده بنده خدا خيلى هم پولدار، من باردارم نتونستم با شوهرم برم مراسم، مادرشوهرم با خواهرشوهرام پاشدن همه رفتن در صورتى كه اصلا به اونا ربطى نداره، امشب قرار بود بريم خريد با شوهرم، سوار ماشين كه شديم داداشش زنگ زده ميخوام برم مراسم باباى دوستت بيا با هم بريم، شوهرمم گفت بريم تو ماشين بشين باداداشى بريم يكم بشينيم ميام، اعصابمو بهم ريختن، آخه يكى نيست بگه با شماها چه نسبتى داره اينقد خودتونو صميمى گرفتين
يكى از آشناها چند روز پيش فوت كرد اوضاع مالى معمولى داشتن اونقد غريبانه بود مراسمشون هيچكى نبود، ولى پولدارا نمدونم چرا همه چيشون عزيز ميشه براى همه🙄