یبار پنج شیش سالم بود دیدم که یه دختر بامپهای زرد بلند توی حیاطمونه لباسشم سفید اما چرکی بود و پاره پوره بعد چشماش خیلی وحشتناک بود جوریکه از خواب پریدم
حالا این ربطی به جن نداره اما هشت سالم بود خواب دیدم که خونه همسایمون یه عروسی دارن وهمه خوشحالن همون لحظه خود به خود از خواب بیدار شدم یهو از خونه همون همسایمون صدای جیغ اومد که شوهرش فوت شده