سلام خواهرم دو ساله تو عقده اول قرار بود داماد فرش رو بخره حالا میگه من یکی میخرم شما باید یکی دیگه اش رو بخرین بابام هم تا خرخره زیر قسط قرضه مامانم هم جاهایش رو قسطی میخره بیشتر چیزای رو هم خریده. حالا دامادمان میگه پول نقد بدین تا من برم فرش بخرم داره روز به روز گرون تر میشه خودش پولش حاضره . از اون طرف اون هی به خواهرم میگه به مامانت بگو پول بده از این طرف مامانم میگه ندارم و نمیدم فرش ماله اونه بیچاره خواهرم این وسط گیر کرده. شوهرم هم تا حالا بهشون خیلی کمک کرده دیگه روم نمیشه بهش بگم
وقتی از اول قرار بوده فرش با ایشون باشه الان نمیتونه بزنه زیرش، دوتا قالی که دربرابر این همه جهیزیه این حرفا رو نداره، خواهرت باید خیلی محکم و بدون خجالت بگه بابام فعلا دستش خالیه اگه نداری عروسی رو میندازیم عقب تا گیرت بیاد
تو رابطهای که قراره همش اشتباهات طرفو ببخشی... یه بار خودتو برای انتخاب اشتباهت ببخش و تمومش کن :)
تدریس زبان آلمانی با قیمت مناسب انجام میدم... واژه ی ترشیده مال دورانیه که زنها هنری بجز شوهر کردن نداشتن. برای زن توانمند امروزی، ازدواج صرفایک گزینه است، نه تنها هدف زندگی...
خب راستش رو بگه، واسه زندگی مشترکشون فروخته و نه نیاز شخصی! وقتی گفتن با داماده و داماد هم قبول کرده (خب حالا بنا به شرایطی پول کم اورده و انداخته گردن عروس)فکر نکنم معترض بشه.
از یه ایرانی پرسیدند واحد پول شما چیه؟ گفت موقع بدست آوردن ریال موقع خرج کردن تومن موقع رشوه دادن میلیون و موقع اختلاس میلیارد