من ۱۹ سالمه دانشجوی ترم سه ام
الان سه ماهه عروسی کردم
دیشب پدرشوهرم و مادرشوهرم اومدن شام خونمون ( همین دو روز پیش پیششون بودیم😶)و باااینکع من تازه ۶ شب رسیدم خونه .شوهرم خ کمکم میکنه اما دیشب کمر شوهرم گرفت
اینا هم چنان اینجان دیگه شوهرم نمیتونه کمکم کنه منم امتحان خ سخت دارم سه شنبه
نه تنها نمیرن بلکه میخوان واسه ظهر دختر کوچیکه جاریم رو بیارن پیش خودشون یعنی اینجا
من خونه پدرومادرم مهمترین چیزام درسم بود اما اصلا درک نمیکنن پاشن برن
امشب هم مهمونی دعوتیم میگن خوب برید و بیاید ما هستیم
حونشونم تقریبا نزدیکه اما نمیییرن
ای خداااا😭😭😭😭😭