منو همسرم تو سرکار😅انقد اون نگام کرد از دور و منم نگاش کرررددممممم تا اخر اومد گرفتتم😅
اولم مامانش اومد سرکار باهام حرف زد ...منم شماره مامانمو دادم خیلی پرو پرو گفتم با مامانم صحبت کنید...بعد که مامانش رفت از خوشحالی پیش همکارام میرقصیدم🤣هروقت منو میبینن یاد اون موقع میوفتن....
خلاصه اون روز بعد سرکار اومدم خونه به مامانم قضیه رو گفتم و گفتم مامان یه وقت کلاس نزاریا براشون بزار بیان...اگه گفت دخترتون قصد ازدواج داره هم بگو اره خیلی😁مامانمم چپ چپ نگام میکرد