2777
2789

منو همسرم تو سرکار😅انقد اون نگام کرد از دور و منم نگاش کرررددممممم تا اخر اومد گرفتتم😅

اولم مامانش اومد سرکار باهام حرف زد ...منم شماره مامانمو دادم خیلی پرو پرو گفتم با مامانم صحبت کنید...بعد که مامانش رفت از خوشحالی پیش همکارام میرقصیدم🤣هروقت منو میبینن یاد اون موقع میوفتن....

خلاصه اون روز بعد سرکار اومدم خونه به مامانم قضیه رو گفتم و گفتم مامان یه وقت کلاس نزاریا براشون بزار بیان...اگه گفت دخترتون قصد ازدواج داره هم بگو اره خیلی😁مامانمم چپ چپ نگام میکرد

⚡یک عدد بی برق...⚡

تو بازار برده فروشا منو دید عاشقم شد بردم قصر شدم سوگلی

《••°♧👑سوگلی السَلطَنه بانویِ اَولِ دَربار👑♧°••》خدایی سگل دیگه خیلی داغانه همون سوگول صدام کنین😥😥(سوگل درسته).(( خودم خواستم))

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

😂😂

من از طریق خواستگاری

♥️امروز ۲۲ اردیبهشته و من جواب آزمایشم رو گرفتم و فهمیدم یه نی نی تو دلم دارم✨️💖من کی انقدر بزرگ شدم؟!🤍امروز ۹ خرداده ومن برای اولین بار صدای قلبشو شنیدم😇

منم دفتر بیمه کار میکردم اونجا اومد پسندید کل فامیلشو آورد ماشین بیمه کردن بعد 5ماه ازدواج کردیم😆

تَنها شادیِه‍ زِندِگیم‍ اینِه‍ کِه‍ هیچکَس نِمیدونِه‍ دَر چِه‍ حَد غَـَمگینـَم‍ :')🥀✨ ️ 

سنتی بود بعد از نه ماه اومدن و رفتن با اینکه رازی نبودم و بچه نشستم سر سفره عقد ولی الان میگم کاش زود تر بله میگفتم و اون نه ماهم پیشش بودم خیلی اقاست و هوامو داره 

دانشگاه ترم بالایی بودیم ولی باهم حتی احوالپرسیم نداشتیم من خیلی خشن بودم🤭اخرش تویه برنامه مشترک واسه دانشگاه بحثمون شد لج کردیم باهم سرلج و لجبازی ازدواج کردیم که بتونیم بیشترحال همو بگیریم. خخخخخ

تو بازار برده فروشا خریدمش شد سوگلی    

عهههه😅😅😅😅😅😅پادشاه تویی صد بار نگفتم نیای سایت💔💔💔

《••°♧👑سوگلی السَلطَنه بانویِ اَولِ دَربار👑♧°••》خدایی سگل دیگه خیلی داغانه همون سوگول صدام کنین😥😥(سوگل درسته).(( خودم خواستم))
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز