سلام من الان باردارم و 7 ماهمه .. دوساله ازدواج کردم و طبقه ی بالای خونه مادرشوهرمم .. خیلی منو و شوهرمو عذاب داده با حرفاش با کاراش تا جایی که من تو بارداریم 2 بار بهم حمله ی عصبی دست داد و تو بیمارستان بستری شدم .. دیگه نرفتم خونمو الان خونه مامانمم .. بابام کمک کرد تونستیم خونه بخریم تو شهر مامانمینا چون بهتره از لحاظ امکانات .. وقتی فهمیدن غوغا به پا شد .. الان یکم اروم تر شدن ولی مادرشوهرم خیلی شوهرمو عذاب میده با حرفاش همش زنگ میزنه میگه خوش باش با پدر ومادرت تو پسر اونایی و از این حرفا .. تروخدا یکی یه راه حل جلومون بزاره .. اینم بگم که منو شوهرم دوست داریم قبل زایمان من بریم خونه خودمون ولی اونا نمیزارن یعنی فقط مادرشوهرم
بعضیا با سرزنش کردن حس عذاب وجدان ب بچه هاشون میدن مادرشوهرتم ازون جملس با حرفایی مثه اونا پدر مادرتن داره حس ترحم شوهرتو برانگیخته میکنه فقط زودتر جمع کن برو وگرنه زایمان کنی موندگار میشین
محلش نکنید. به شوهرتم بگو بچمون مهم تره. یه موقع اتفاقی خدایی نکرده میفته
شوهرمم عصبی کرده .. دیشب با مادرمینا بیرون رفتیم وقتی فهمید دوباره شروع کرد که همش با اونایی برو خوش باش .. درماه اگه یه بار با خانواده من بیرون بریم به چشمش میاد