خواهرم تو اسفند ماه دومین سالگرد ازدواجش میشه.از اوایل شوهرش ناراحت میشد بیاد خونه مامانم.آروم آروم ب سختی تو ده روز میذاشت بیاد خونه مامانم .در حالیکه هروز هفته رو برا سرزدن ب مامان خودش میبرد خونشون.حالا جمعه ی دوهفته پیش خواهرم با اصرار کرد ک بیاد مامان مریضمو ببینه اونم آورد ولی حالا قیامت شده
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
خیلی از مردا اینجورن واسه خانواده خودشون جون میدن ولی به خانواده زن ک میرسه اگه زن بخواد بره دیوونه میشن به نطر من با این مردا باید حرف زد به راهشون آورد یا ببرین پیش مشاور چون این وسط فقط خواهر شما حرص میخوره و به مرور عصبی میشه
.دوهفته س نیومده دنبالش گفت تا قیامت نمیام بمون همون جا پیش عزیزات.حالا خواهرمم دیوونه شده میگه چیکار کنم.خودشم نمیخوام پاشه بره میگه اونطوری بیشتر له میشم
وقتي به مرد نشون بدي كه اختيار كااملت دست اونه و حررف هم حرف اونه بعد يمدت ميشي مثل يه كالا براش كه ...
آره بخدا حرفت درسته خيلى باهات موافقم....منم اوايل مثل بچه ها ميگفتم اجازه ميدى برم خونه بابام؟؟اجازه ميدى برم بازار؟؟اونم ميگفت چخبره چيشده؟؟منم كم كم لحنمو عوض كردم الان هرجا بخوام برم فقط رو گوشيش اس ميدم دارم ميرم فلان جا غذا تو يخچاله گرم كن بخور تا من بيام اونم ديگه عادت كرده ميگه باشه برو
حكايت از چه كنم؟؟ شكايت از كه كنم؟؟ كه خود به دست خود آتش بر دلِ خون شده ىِ نگران زده ام.....بر موجِ غم نشسته منم/ بر زورقِ شكسته منم اى ناخداىِ عالم.....تا نامِ من رقم زده شد/ يكباره مُهرِ غم زده شد بر سرنوشتِ عالم!!!