چندسال پیش سعی کرد هی به من نزدیک شه
به بدنم دست میزد من جلوشو میگرفتم
کم کم داشت زیاده روی میکرد
یکبار تنها بودیم ینی من برگشتم خونه وسیلم جا مونده بود بردارم برم گفت گلی وایسا من فهمیدم منظورش چیه
و سریع رفتم
الان زندگی سختی داره متاهل و شنیدم داره سختی میکشه
تقریبا اکثرا خوابشو میبینم در صورتی که اصلا بهش فک نمیکنم
خسته شدم