با شوهرم تو دوستی رابطه صمیمی داشتم ولی ب مامانم نگفتم هرچند الان با شوهرم هستم و زندگی خوبی دارم ولی عذاب میکشم چون چیز پنهونی بین من و مامانم نبود میدونم کار من و شوهرم بد بود احتمالا از نظر خیلیاتون ولیییییی خب روم نمیشد ک ب مامانم بگم هرچند مامانم داستان دوس پسر مجردیشو واسم تعریف میکرد ولی من نمیتونستم بگم ک دقیقا رابطمون چطوره
ذهن های بزرگ درباره ایده ها بحث می کنند، ذهن های معمولی درباره رخدادها، ذهن های کوچک درباره افراد. “النور روزولت”
وا چرا باید بد باشه کارت 😑منم هر کاری میکردم به مامانم میگفتم تا حالا نشده بهش دروغ بگم
بد نیس؟مامانم فک میکرد با دوس پسرم در حد دست و روبوسی رابطه دارم اعتماد میکرد آزادی میداد ولی ما خیلی عاشق هم بودیم خیلی بچگیا کردیم ریشکا کردیم ک بماند ولی بی نهایت عاشق بودیم و هستیم ب همم رسیدیم این وسط دروغم مونده تو دلم ک پنهون کاری کردم
ذهن های بزرگ درباره ایده ها بحث می کنند، ذهن های معمولی درباره رخدادها، ذهن های کوچک درباره افراد. “النور روزولت”