ابجیم به امیر زنگ زد ک پاتو از زندگی سارا بکش بیرونو کلی بهش دعوا کرد و گفت سارا قرص خورده بوده بس رو مخشی و اونم با کمال پرویی گفته بود حتما قرص نعنا خورده وگرنه باید چیزیش میشد😟رابطمون با امیر به 6سال کشید و دیگه امیر اون امیر قبل نبود خیلی عاشقم بود ولی چون ما توی یه شهر نبودیمو من کنارش نبودم خیانت میکرد و من فهمیدم اونم نه یک بار نه دو بار هزار بار .خیلی ازش سرد شدم حتی یک سال ولش کردم هی میومد التماس کردن منم میبخشیدمش ولی باز خیانت میکرد میخواست هم من رو داشته باشه هم دخترای دیگه رو منم طاقت همچین چیزی نداشتم تا حتی اومد اینجا قرار گذاشت باهامو گفت برای اخرین بار بیا ببینمت کارت دارم منم رفتم گفت چی شد اون علاقت و.... منم شده بودم انگار سنگ حرفاش روم هیچ تاثیری نداشت گفتم حرفت همین بود؟هی توضیح رو توضیح التماس رو التماس و کلی گریه کرد ک ولم نکن .منم از ماشینش پیاده شدمو با حس خوشحالی و حس غرور ک اره اونیکه منو ناراحت کرد اللن داره اذیت میشه حس تلافی برام حس جالبی بود ایجور میتونستم خالی بشم تقریبا رسیدم سرکوچه ک دیدم صدای گریش کل کوچه رو گرفته .دلم گرفت به خودم اومدم گفتم این امیره ها همون امیری ک براش میمردی حالا چجور داری گریشو میبینیو میری .از طرف دیگه هم میگفتم اره این همون امیری هست ک همیشه مشکلاتمو زد تو چشمم هیچوقت درکم نکرد بهم خیانت کرد و بارها بهم فحش داد و حتی یبار گفت از ته دلش ک الهی بمیری بیام سر قبرت جیش کنم😔😔روزی ک این حرفو بهم زد دلم میخواست زمین دهن باز کنه و من برم داخلش محو بشم
نه دیگه رابطه ما داغون شد با خیانتاییی ک کرد اونم نه یک بار هزارررر بار .تاثیری ک امیر تو زندگیم گذا ...
گلم خداکنه بهترین عشق بهترین آدم بیادتوزندگیت. درکت میکنم گلم . خیلی سخته آدم ازباباش فرار کنه. بابای من یه فرشته ست مهربون دست دل باز دختر دوست اما. امان ازوقتی که عصبی شه ...وای... وای..منم فرارکردم و به متاهلی پناه بردم
آره. ولی ظلم کردن در حقم.. خاله ام دایی م..زن عموم..پسرعموم.. دخترخاله هام. پسرخاله م.پسرداییم... عشقم.. بابام.. من ازبیگانگان هرگز ننالم..... که با من هرچه کرد آشناکرد..