2777
2789
عنوان

یه لحظه بیایین لطفا خیلی ضروریه.......

| مشاهده متن کامل بحث + 395 بازدید | 43 پست

فک کنم تو رو انداختن وسط ها، مادرت چیزی نمیگه که خراب نشه، شوهرتم خودشو کشیده کنار، مادرشوهرت اینا هم که تورو واسطه کردن😄😃 توام به شوهرت بگو از نظر من که مشکلی نداره دور هم هستیم😄 که خودشون بترسن یه حوری بهشون بگن

هرچی آرزوی خوبه مال تو 🤗

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

قرار شمال رفتن گذاشتیم با مادرم اینا و خانواده داییم ( خونه مادر شوهرم شماله) بعد مادر شوهرم زنگ زد ...

مادرتون باید به دایی میگفت که نمیره چون مادر شوهر ارطلا مهمان داره

لابلای گل سرخ .. در میان کوچه سبز خیال .. شادیت حس قشنگیست .... که من میطلبم

نگفتم مامان استاد گند زدنه  

الان خواهرم گفت زندایی زنگ زده مامانم گفت من معلوم نیست برم یا نه

زنداییم گفته تو حتما باید باشی وگر نه من روم نمیشه برم

مامانم گفته باشه حالا ببینم چی میشه 

ظاهرا زندایی میخواد بره خرید لباس گرم و... واسه شمال آمدن 

مشکل اینجاست من اصلا به مامانم نگفتم نیاین گفتم خواستگار میخواد بیاد خودش بهانه آورد که نمیام

منم الکی تعارف زدم که بیا ولی قبول نکرد

الانم اینطور به زنداییم گفته    

حق داره خاهرشوهرت😶 میخای به مادرشوهرت بگو گیر کردی وسط اینا، صادقانه بهش بگو اینجوریه چیکار کنم روم نمیشه چیزی بگم پسرتم هیچی نمیگه که آدم بده نشه

هرچی آرزوی خوبه مال تو 🤗
حق داره خاهرشوهرت😶 میخای به مادرشوهرت بگو گیر کردی وسط اینا، صادقانه بهش بگو اینجوریه چیکار کنم روم ...


  به مادر شوهرم بگم اون بیچاره میگه بیاین میدون عمرا نمیگه کنسل کن

خودم خیلی سختمه خیلی بابا 4 روز کم نیست اگه فقط مامانم بود فرق داشت اخه مادر شوهر من چند بار داییم و دیده که 4 روز در خدمتش باشه بی چاره


خب چه اصراریه برید خونه مادرشوهر.برید ویلا کرایه کنید یکی دو روز،فکر کنید اونا اونجا نیستن


بدتر که اینطور بعد کلی هزینه میشه از کجا بدیم هزینه رو

شوهرم خونه مادرش اوجاست عمرا نمیره ویلا بگیره اگر بگیره خودش نمیره 

مهمونا رو میفرسته که این حرکت هم بازم ضایع است

 به مادر شوهرم بگم اون بیچاره میگه بیاین میدون عمرا نمیگه کنسل کن خودم خیلی سختمه خیلی بابا ...


آره حق داری... حالا اگه دیدی هیچ کاری نمیشه کرد  همون روزی که خاستگار دارن دیگه تعارف و همه چیو بزار کنار بگو اینا مهمون دارن از ظهر برین همه تون بیرون تا شب که خونه خالی باشه خونواده شوهرت راحت باشن شلوغ پلوغ نشه

هرچی آرزوی خوبه مال تو 🤗

بنظرم به مادرت بگو شما گفتی نمیای منم اونطرف رو کنسل کردم به  مادرشوهرم گفتم که نمیاین

حالام ضایع است حرفم رو عوض کنم  به مامانت بگو به زنداییت بگه که نمیان موضوع مهموناشون رو هم بگه زنداییت شعور خرج بده خودش کنسل میکنه نمیاد


یک چیزهایی هیچ وقت عادی نمی شود بچه دار شدن مثل یک جادوست. مثل افسانه ای شیرین و عجیب و غریب که سخت می شود باورش کرد. آخر چطور می شود یک دفعه مادر شد. همین که اولین بار نقطه ای تپنده را نشانت می دهند و می گویند این بچه شماست، همه چیز تغییر می کند. دستت را می گذاری روی شکم و حس می کنی از همین حالا باید قوی تر باشی. باید محافظت کنی از این نقطه تپنده کوچک. باید حامی اش باشی، همراهش باشی. شروع به تکان خوردن که می کند فکر می کنی دیگر خودت نیستی، دیگر پاهایت روی زمین نیست. لذتی وجودت را می گیرد که با کمتر چیزی قابل قیاس است. با گذشت هر روز و هر ماه چقدر عاشق تر می شوی. چقدر قلبت می تپد برایش. برای اویی که هیچ نمی دانی چه شکلی خواهد بود. چشم هایش، دهانش، انگشت هایش. از همین روزهاست که نگرانش می شوی. که چرا تکان نمی خورد، چرا نمی چرخد، چرا با لگدهایش نمی گوید من اینجام. بارداری مثل یک جور جادوست. جادویی که همه چیز را تغییر می دهد. جادویی که تو را تغییر می دهد و دیگر اسمت را برای همیشه عوض می کند. بعد از این کسی هست که تو را مادر صدا خواهد کرد مادر❤️ خدا جون دامن همه منتظرا رو سبز کن الهی قربون مهربونیت برم  
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792