با سلام خدمت خانومای نازنین، دخترم توی تکمیل ظرفیت دانشگاه ازاد که همین دو سه روز پیش اعلام شد پزشکی کرمان قبول شد. اما راضی نیست و مدام دودله که بره مهندسی بخونه سال آینده. دختر من دقیقا سه ماه به کنکور نظرش کلن عوض شد و هی حرف از مهندسی میزد، که من و پدرش بهش گفتیم الان دیره و اینده ات رو خراب نکنو همین کنکور تجربی بده. خلاصه اینقدر نک و نوک و دودلی کرد که دیگه سراسری نتونست پزشکی و دارو قبول بشه. و آزاد هم توی تکمیل ظرفیت پزشکی کرمان قبول شد. امروز صبح به همسر زنگ زدم گفت رسیدیم کرمان اما دخترم کماکان دودله و میگه پزشکی نخونم و برگردم بخونم برای مهندسی . من خواستم خانومای عزیزی که اینجا هستن و مهندسی خوندن از تجربیات خودشون بگن تا من این تاپیک رو بعدا به دخترم نشون بدم
مادر بودن یعنی روحت خارج از بدنت زندگی میکنه..........
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
اینو بگم که دخترم هدفش خارج رفتنه و از طرفی هم دوست داره مباحث مربوط به تکنولوژی مثل هوش مصنوعی بخونه و با همون بره خارج. اما ما بهش میگیم ممکنه نتونی بری خارج و با یه مدرک مهندسی توی ایران برات کار نیست. ضمن اینکه تو پایه ات تجربی هست و ریاضی نمی تونی دانشگاه خوب مثل شریف قبول بشی
مادر بودن یعنی روحت خارج از بدنت زندگی میکنه..........
مهندسی تو ایران کاملا اشتباس ،من خودم مهندسی پزشکی خوندم اصلا ب دردم نخوردم الان خونه دار هستم دوستای دانشگاهیم ک شاغلن حقوقشون اندازه ی کارگره ،اما پزشکی و پیراپزشکی تو ایران بخونی خیلی ب دردت میخوره حتی پرستاری ، ب دخترتون بگین رشته ای ک قبول شده رو بره بخونه حیفش نکنه، خیلیا ارزو دارن الان جای دخترشما باشن
زیادی روی آدماحساب بازنکن ی روزی باامضای خودت حسابتوخالی میکنن!💙
من مهندس صنایع ام...بنظرم بازپزشکی بهتره....در کل هم تو ایران تقریبا هممه رشته ها اشباع شده....واس پزشکی بعدش بهتر بره واس تخصص یعنی از الان ب فکر تخصص باشه
زمستانی سرد کلاغ غذا نداشت.گوشت بدن خود را میکند و به جوجه ها میداد.زمستان تمام شد و کلاغ مرد و جوجه ها نجات پیدا کردند و گفتند خوب شد مرد خسته شدیم از این غذای تکراری.