سه روز پیش خانواده خاله ی شوهرم اومدن خونه مون با اینکه مادرشوهرم اینا ک میشه خواهرش نزدیکمونن یا جاریم یا اینا ک چند کوچه و خیابون باهامون فاصله دارن نرفتن اونجا اینا هم شیش نفرن منم با این وضعم یکسره درحال پذیرایی هستم حالا ب درک میگم مهمونه و احترامش واجب ولی کارایی میکنن ک دلم میخواد بشینم گریه کنم