توتاپیک قبلیمم گفتم چندروزپیش جراحی هموروییدکردم به مامانم خییییییلی یعنی دوساله تاکیدمیکنم میخوام کسی نفهمه جراحی میکنم اونم هی گفت باشه نمیگم هیچی برای فامیلامون گفته داداشمم گفت توکوچه بودم دیدم زنای همسایه روجمع کرده براشون میگه توجراحی کردی اونام هی گفتن بیچاره چجوردسشویی اینامیره اینم هی توضیح داده گفته بهش نگیدبدش میاد حالابرای فامیلاهم گفته به روش نیارید منم زنگ زدم شوهرم اومدبدون تشکروخداحافظی برگشتم بامامانمم دعواکردم
خیلی برام تواین ده روززحمت کشیدبچمم گرفت کلاخیلی فضوله گوشیوبرمیدارم بهش زنگ بزنم بازم یادم میفته میزارمش زمین میدونم هی توفکرمه الان بنظرتون چیکارکنم؟
کارشون درست نبوده علی رغم اینکه میدونسته رفته همه جا گفته !
الان دعواکردیم دوتامونم قهریم
سلام ، عزیزم کاملا حق با توئه که خیلی ناراحت بشی ، ولی خب از یه طرف مادرته ، یعنی خب یه دوستی اشنایی و حتی فامیل بود میشد گذاشتش کنار ، به نظر من یه دو روز به خودت زمان بده ، بعدش باهاش آشتی کن ، درسته نباید اینکارو می کرده ولی در عوضش میگی برات این مدت خیلی زحمت کشیده ، خب هرکسی یه خوبی های داره یه سری بدی ها هم اره دیگه ، و تو نمیتونی دیگه مامانتو عمرا عوض کنی ، تنها راهش اینه که با همین اخلاق قبولش کنی و اگر مثلا میخوای چیزی بقیه نفهمن درباره موضوع خاصی ، تا جایی میشه از مامانت پنهون کنی
مادر که نیست مخزن الاسراره😐
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز