مادرشوهرم معلمه معلم پیش دبستانی یدونه دختر داره 2 تا پسر دخترش ازدواج کرده شهرستان زندگی میکنه هر 2 سالیم نمیاد پیششون .حالا منو گرفته ک چهارشنبه تو بجای من برو مدرسه ک من برم شهرستان تفریح من تازه باردار شدم کمرم مشکل داشته از قبل همش کمر درد بودم باید خیلی مواظب خودم باشم حالا چهارشنبه 6 صبح تا 1نیم ظهر باید برم مدرسه بجا خانم چیکار کنم من همش گرسنم میشه همش خوابم میاد حالا اگ دختر خودش بود تا ماه نه اجازه نمیداد تا دم در بره هرچیم یجوری برخورد کردم ک حالام بده میگ اوووو هنو ک چیزی نیست ... ازش بدم میاد امروز رفته برخودش حالا من باید برم سرصبح با بچها سر کله بزنم اصن بفکر من نیست
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
تایم پیش دبستانی که کمه از ۸ونیم شروع میشه تا ۱۱ونیم.
ولی اگه نمیتونی خب قبول نکن
دخترک خنده کنان گفت که چیست...راز این حلقه زر...راز این حلقه که انگشت مرا... اینچنین تنگ گرفته است به بر...راز این حلقه که در چهره او...اینهمه تابش و رخشندگی است...مرد حیران شد و گفت... حلقه خوشبختی است حلقه زندگی است...همه گفتند:مبارک باشد...دخترک گفت:دریغا که مرا...باز در معنی آن شک باشد... سالها رفت و شبی...زنی افسرده نظر کرد برآن حلقه زر...دید در نقش فروزنده او... روزهایی که به امید وفای شوهر...به هدر رفته هدر....زن..... پریشان شد و نالید که وای...وای این حلقه که در چهره او...باز هم تابش و رخشندگی است... حلقه بردگی و بندگی است...فروغ فرخزاد.....