2777
2789
عنوان

دعوای همیشگی منو نامزدم

447 بازدید | 12 پست

سلام من الان ده ماهه عقد هستم و تو این ده ماه سه ماهشو با نامزدم خوش بودیم بعدش همه چی خراب شدبهم اعتماد نداره گوشیو میگیرم دستم چه تو جمع چه تو تنهایی زول میزنه ب گوشیه هعی میگه موهاتو ببرتو هعی میگه کم گوشی دستت بگیر اینجوری گیر میده ......بعد که بهش میگم گیر نده زده میشیم از هم دیگه و منم بلدم دعوارو ولی نمیخوام رومون به هم باز بشه فک میکنه میترسم میگم بدتر میش وختی هم بهم چیزی میگه یا من میگم نمیفهمه قانع نمیشه واز اعصبانیت دستو پا میلرز و بدون حس میشه 

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

مشکلت جدیه بشین باهاش حرف بزن بگو‌تو با این کارت بی اعتمادی خودتو نشون میدی و برای من غیر قابل تحمله اینطوری منم به تو اعتماد ندارم باید فکری کنیم این دوران برای شناخته فقط اگر مشکل حل نشد با صحبت و‌مشاوره خودت رو در بندش نکن

تو زندگی مجبور نیستی به هیچکسی راجع به چیزی جواب پس بدی به غیر از وجدانت ،اینو هیچوقت یادت نره😇

اززو‌دوست داشتنه منو شوهرم  برعکس اینیم من همش بهش گیر میدم انقد دوسش دارم که دلم نمیخواد وقتی پیشمه گوشی دستش بگیره انقد دوسش دارم که دلم نمیخاد کسی نگاش کنه توروخدا اسم اینارو گیر نزارید 

لطفا برای سلامتی نی نی توراهیم صلوات بفرستید🌸🙏🏻

اره بنظرمنم برو ،یکی ازاشناهامون اینجوری بودحتی بابرادرشوهرش هم نمیزاشت زیادصحبت کنه  با چند جلسه مشاوره خیلی بهترشد،البته اگه بحرف کنه 

خدایا لیست نعمت هایت را ورق می زنم تمامی ندارد؛ تا اخر عمر بدهکارت هستم.....
اززو‌دوست داشتنه منو شوهرم  برعکس اینیم من همش بهش گیر میدم انقد دوسش دارم که دلم نمیخواد وقتی ...

اخه ادم گاهے وقتے میزاره پاے بے اعتمادے اعصابش خورد میشه

الکی مثلا باردارم  اونم دوقلو

اگه نامزدی که یه لگد حوالش کن و خودت یه عمر راحت کن 

تو الان با یه زندانبان داری قرار ازدواج می زاری

هر که یمنی ها را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر که با آنها کینه ورزی کند با من کینه ورزی کرده است. پیامبر اکرم (ص)

برو مشاوره شاید صلاح نباشه با هم زندگی کنید 

کاش منم مشاوره میرفتم شوهر منم تو نامزدی اینجوری بود و .. جدیش نگرفتم الان دارم ازش جدا میشم 

فرزندم،ازملالتهای این روزهای مادری ام برایت میگویم از این روزها که از صبح باید به دنبال پاهای کوچک و لرزان تو بدوم و دستت را بگیرم تا زمین نخوری. به کارهای روی زمین مانده ام نمیرسم این روزها که  اتاقها را یکی یکی دنبال من می آیی، به پاهایم آویزان میشوی و آن قدر نق میزنی تا بغلت کنم، تا آرام شوی. این روزها  فنجان چایم را که دیگر یخ کرده، از دسترست دور میکنم تا مبادا دستهای کنجکاوت آن را بشکند. با ناراحتی و ناامیدی سر برگرداندنت را میبینم که سوپت را نمیخوری و کلافه میشوم از اینکه غذایت را بیرون میریزی. هرروز صبح جارو میکشم، گردگیری میکنم، خانه را تمیز میکنم و شب با خانه ای منفجر شده و اعصابی خراب به خواب میروم. روزها میگذرد که یک فرصت برای خلوت و استراحت  پیدا نمیکنم و باز هم به کارهای مانده ام نمیرسم.امشب یک دل سیر گریه کردم. امشب با همین فکر ها تو را در آعوش کشیدم و خدا را شکرکردم و به روزها وسالهای پیش رو فکر کردم و غصه مبهمی قلبم را فشرد...تو روزی آنقدر بزرگ خواهی شد که دیگر در آغوش من جا نمیشوی و آنقدر پاهایت قوت خواهد گرفت که قدم قدم از من دور میشوی و من مینشینم و نگاه میکنم و آه... روزگاری باید با خودم خلوت کنم و ساعتها را بشمارم تا  تو از راه بیایی و من یک فنجان چای تازه دم برایت بیاورم و به حرفهایت با جان گوش بسپرم تا چای از دهن بیفتد. روزی میرسد که از این اتاق به آن اتاق بروم و خانه ای را که تو در آن نیستی تمیز کنم. و خانه ای که برق میزند و روزها تمیز میماند، بزرگ شدن تو را بیرحمانه به چشمم بیآورد. روزی    خواهد رسید که تو بزرگ میشوی، شاید آن روز دیگر جیغ نزنی، بلند نخندی، همه چیز را به هم نریزی... شاید آن روز من دلم لک بزند برای امروز. روزی خواهد رسید که من حسرت امشبهایی را بخورم که چای نخورده و با سردرد و گردن درد و با فکر خانه به هم ریخته و سوپ و بازی و... به خواب میروم...شاید روزی آغوشم درد بگیرد، این روزهادارد از من یک مادر به شدت بغلی میسازد
اخه ادم گاهے وقتے میزاره پاے بے اعتمادے اعصابش خورد میشه

اگه بی اعتماد بود که نمیومد بگیرتت من خودم وقتی شوهرم نمیزاره گوشیشو نگاه کنم عذاب میکشم همش میگم نکنه یه خوشگلتر از منو‌پیدا کنه دیگه دوسم‌نداشته باشه مرداهم‌مثه ماهستن  دوست داره که انقد روت حساسه اگه براش مهم‌نبودی دوست نداشت هیچی تو‌براش مهم‌نبود حتی مهم‌نبود موهات بیرونه یاتو مهم‌نبود باکی حرف میزنی یا نمیزنی همه این گیرا از  رو دوست داشتنه 

لطفا برای سلامتی نی نی توراهیم صلوات بفرستید🌸🙏🏻
اخه ادم گاهے وقتے میزاره پاے بے اعتمادے اعصابش خورد میشه

ربطی به بی اعتمادی نداره دوست داره...مگه خیلی شدید باشه در حدی که بگه مثلا چرا اینورو نگاه کردی نکنه پسر بود نگاش کردی..چرا لبخند زدی به یارو...چرا پاتو.چپ گذاشتی نکنه میخواستی فلان جاتو نمایش بدی یعنی کلا با توهین همراه باشه...وگرنه تینجور رفتارا توعقد عادیه...کم کم یادش میره...توهم خب رعایت کن چیزای بدی که نمیگه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز