برای منمپیش اومده بعد از دوسال قهر رفتم مراسمی که اونا هم بودن قبل از ورود عصبی بودم ولی وقتی بین این همه آدم سمت پدرشوهرم نرفتم با همه الا اون خوش و بش کردم دلم خنک شد..خیلیا از قهر ما اطلاع نذاشتن با رفتار من جا خوردن ..بقیه اشون رو دیکه نگم براتون بدجور دلم خنک شد از بی اعتنایی من ،تازه میرفتم سمت فامیلاییشون که اونا ازشون بدشون میاد باهاشون گرم میگرفتم و میگفتم و میخندیدم..داشتن میترکیدن..