یک بار بعد از مهمونی خونه مادرخانوم داداشم افتادم تو جوب😔😔😔😔😐😐😐😐😐
شوهر خواهرم کشیدم بیرون😒😒😒
نمیدونم چرا این جور تایپک ها تکراری شده برام😟😐
اسی جونم ناراحت نشیا😜😍
دندانپزشکی بودم خواهر شوهرم زنگ زد تموم شد کارت یا نه گفتم نه فعلا زیر دکترم
یه بار یه خادم امام رضا داشته تعریف میکرده که چند سال پیش کارم تموم شده بوده و میخواستم برم لباس عوض کنم دیدم تویه گوشه یه زیر پتو یه چیزی داره وول وول میخوره زدم کنار دیدم بـــــــله یه خانوم و اقا دارن.....
بعدا معلوم شده طفلی ها بچه دار نمیشدن نظر داشتن تو حرم.....😷
من اون خیلی ضایع رو نمیگم. ولی ی بار تو دانشگاه امتحان عملی داشتیم باید ی مدار برقی رو میبستیم ما جون خیلی با پسرا رقابتی بودیم البته بیشتر رو کم کنی تا رقابت تا استاد گفت شرو همه تند تند مدارو میبستن ک اول بشن. منم با تمام تلاشم بستمو اولین نفر شدم. وقتی گفتم تموم همه پسرا چششون در اومد منم با غرور واستادم ی گوشه و خودمو گرفتم. استاد اومد برقو وصل کرد تا تست کنه. همچی رفت رو هوا و من ضایع شدم
