هه یه دوست پسر داشتم من نمتونستم تو خونه بحرفم هندفری میزاشتم تو گوشم اون حرف میزد تا صبح منم خاب😂😂😂😂
امروز سر یه موضوع چرت بحثمون شد و من کلی گریه کردم انقد ک خوابم برد تا ساعت ۶
😔😔😔
چه قشنگ و رويايى شوهرمن بود دعوام ميكرد چرا دفه اول جواب ندادم و با گريه خوابم ميبرد به جاى اون لبخند شيرين 😆
شوهر من کلا مهربونه...یکبار دعوا کردیم یهو جوش آورد بخودش فحش داد، خلاصه من ناراحت واون رفت بیرون البته اینم بگم ما عقدیم اون اومده بود خونمون، خلاصه بیرون رفت بعد ی ربع با ی دسته گل اومد...کلی بوسم کرد خیلی کیف کردم
من عشقولانه یادم نمیاد ولی از جمله خاطراتی که وقتی یادم میاد بعد از بیست سال هنوز میخندم و شدیدن از کار خودم مسرور میشم و خودمو ستایش میکنم اینه که پسر همسایه رو دوست داشتم اسمش علیرضا بود بعد اون نکبت رفت با دختر همسایه بغلیمون دوست شد. منم که شکست عشقی خورده بودم یبار پشت بوم بودم دیدم داره از کوچه رد میشه موهاشو ژل زده بود سیخ سیخی کرده بود منم از بالا یه تف گنده انداختم صاف افتاد فرق سرش😁😁😁 تا چند دقیقه اینور اونور نگاه می‌کرد ببینه کدوم پرنده ریده به سرش 😂😂 خیلی کیف کردم.
قشنگترینش روزی بود برام توت فرنگی گرفت میدونه خیلی دوس دارم اون موقعها کارنداشت باباشم یه پول توجیبی کمی بهش میداد بمیرم براش پول کمی داشت واسه من دادش توت فرنگی که خوشحالم کنه قبل ازدواجومیگم دروران دوستی ایقد بچم نداربود😢😢😢
روز اول اشنایی مون رفتیم رستوران سنتی .. کفشامو جفت کرد میخواستیم بیاییم هم باز کفشامو جلو پا گذاشت
یا در ماشین رو برام باز کرد
خلاصه گولم زد
بله رو گفتم دیگه تموم شد 😃😃😃😃
من اون گلبرگ مغرور و تنهام
