منم از این خاطره ها زیاد دارم البته يه جوري بهم نارو زد كه تا ابد از عاشقي متنفرم
دوست بوديم چون ولي اينو ميگم
يه بار من خيليي دلشوره داشتم فكر ميكردم اتفاق بدي ميفته
دقيقا افتاد و كات كرديم و به هم زديم
ولي همون موقعا بهش گفتم خيلي دلم شور ميزنه
نگرانم
اون موقع زمستون بود و ساعت ٥ و ٦ نماز بود
يع كم بعدش گفتم كجايي
گفت اومدم نمازخونه خوابگاه برات نماز جماعت بخونم
صدقه عم دادم برات و ايت الكرسي خوندم
هر وقت يادش ميفتم دلم قد همه ي دنيا ميگيره
چي ميشد خدا يه بار تو كل اين ادما اونو به من ميداد و از من نميگرفتش
قلبم ميگيره هنوز از نبودنش
چي ميشد اون يه بار خدا صداي ما رو ميشنيد ى نميذاشت از هم جدا شيم؟؟