یه از خدا بیخبری دارو ندارمون رو برده دستمون به هیچ جا بند نیست نون و نمکمون رو خورد و رفت... پدر و مادر پیرم گیر سقف بالا سرشون و افتادن به مستاجری برادرمم تو غصه و گرفتاری... خدا کجاست پس
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
همیشه دنبال این بودم که یه آدم خاص تو زندگی کسی باشم اما همیشه یه آدم معمولی و حتی کم اهمیت تو زندگی بقیه بودم. و این بزرگترین درد منه. خدایا به خاطر وجود تنها دخترم، عشق اول و آخرم، هزاران بار شکرت🙏🙏🙏🙏🙏