من اول ازدواجمون خبر داشتم شوهرم دختر عموشو میخواسته اما به هم زدن یه مدتی و سر یه قضایایی دختر عموش تو مدت قهرشون ازدواج میکنه و شوهرم خیلی بد شکست میخوره و یه ماهی از خونه میزنه بیرون و خلاصه...خیلی میخواستدش حتی گفته دیگه ازدواج نمیکنم و اینا الان ما سه ساله ازدواج کردیم اما هنوز جاریام میان به من میگن شوهرت با دخترعموش راحتتره یا میبیندش اخلاقش خیلی بهتر میشه یات میگن شوهرت ازدواج کرده اخلاقش بد شده راضی نیس به ازدواجش
عایا به نظرتون به طور مستقیم خودم باهاشون دعوا بکنم یا نکنم ؟؟؟؟ چون من اصلا حوصله دعوا ندارم و شوهرمم گفته با اینا دهن به دهن نشو هیچی حالیشون نیس اما دیگه هم دوس ندارم به شوهرم بگم میخوام خودم یه عکس العملی نشون بدم بفهمن بی عرضه نیستم
دوس ندارم فکرکنن حرفاشون برام مهمه یا باور میکنم... چن دفعه جوابشونو خیلی ریلکس دادم اصلا اهمیت نمیدم به حرفاشون اما اینکه رفتن پشت سرم حرف زدن با گند کاریای خودشون خیلی حرصمو دراورد به خاطر اون میخوام دعوا کنم
نه اتفاقا بزار با شوهرت طرف باشن اونا دارن میسوزن که شوهرت طرف تو رو میگیره اگه خودت ج بدی به هدفشون می رسن تورو وارد ماجرا میکنن وقتی میبینن هرچی میگن با شوهرت طرفن از این حرص میخورن
یه صلوات کوچلو برای تو دلیم بفرستین دیگه.ایشالاه ۱۰۰برابرش به خودتون برگرده😍👼💫💫�
درضمن اینم بگم اونا از اول حسادت داشتن به زندگی ما هم بخاطر عروسیمون هم بخاطر خونه مون هم این ک من شاغلم و اونا حتی شوهراشون اجازه ندادن برن درس بخونن برا عروسیمون میدونم این کارا هم از رو حسادته اما این غیبتاشون باعث شد کل فامیلشون با من بد بشن
کاملا تابلوعه خانواده شوهرت نمیخواننت دارن تورو حساس میکنن دختر عمورو هم جلو انداختن حالاک شوهرت واقعا دوستت داره و میخواد زندگیشو حفظ کنه دهن همه رو خ محترمانه ببند هروقت دختر عموهه جلوت حرفی زد بگو چ جالب شوهر منک خ عاشقمه و فلان کار و بهمانکارو واسم انجام میده خیلی رابطمون عالیه بعد باهاشون رسمیتر باش ودیر ب دیر برو خونشون نذار شوهرت تنها بره خونشون. حتما خودتم باش ک پرش نکنن.بدگوییشونم پیش شوهرت نکن بهش بگو انقد دوستت دارم بخاطر تو ببخشیدمو ندید گرفتم حرفهارو. اگ شوهرت خوبه و مطمینی بچه دار شو تا دیگ همه دست از سر زندگیت بردارن. جلو همه نشون بده خوشبختی تا ولت کنن