نه هنوز عروسی نکردم .
مثلا یه بار سوخته بودم کل پشت پام تا زیر با....سنم با دو تا دستام خیلی حالم بد بود هر روز بیمارستان سوانح سوختگی بودم .
با نامزدم بحثم شد با اون وضعیت با من دعوا کرد.....
بعد من زنگ زدم به مادرش گفتم من حالم خوب نیست پسرت اذیتم میکنه بهش بگو بهم زنگ نزنه
فرداش خواهر زاده اش پیام داد که لطفا به مامان ناهید من حرفات و نگو خودش مریضه
من یه روز صبر کردم تا نامزدم جوابش و بده نداد