خواهر شوهر من ۴ سال ازم کوچیکتره قبل ازدواج خیلی خودشو خوب و صمیمی نشون میداد ک من گول همین کاراشو خوردم تصمیم گرفتم شهر پدرمادرمو ول کنم و برم تو غربت همش میگفتم اشکال نداره خواهرشوهرم مث خواهرم مهربون و صمیمی خداییش خیلی واسه ازدواج ما زحمت کشید اما بعد ی مدت اون روی خودشو نشون داد مثلا علنا بمن توهین میکنه تالا نشده تو ی جمع خانوادگی من یه نظری بدم و اون خلاف نظرمنو بیان نکنه در این حد ک اگه من الان بگم روزه اون با قطعیت میگه نخیرشم شبه بخاطر موقعیت شغلی شوهرم مجبورم زیاد خونه مادرشوهرم رفت و آمد کنم و اون همش ب چشم ی مزاحم بم نگاه میکنه و رفتاراش خیلی سرد و بی روحه جوری ک من اگه وارد جایی بشم ک اون نشسته بلند میشه میره ن سلامی بم میکنه ن جواب سلامم رو میده اگ ۲۴ ساعت کنارهم بشینیم حتی ی کلمه هم بام حرف نمیزنه.شوهرم میگه تو زیادی حساسی این اخلاقش از بچگی همینطوره اما بهرحال منم هیچ وقت عادت ب همچین رفتاری نداشتم اینقد تو جمع با عقایدم مخالفت میکنه ک دیگه هیچ اعتماد بنفسی ندارم سعی میکنم تو جمع اصن حرف نزنم از طرفی هم تربیت خانوادگیم جوری هس ک ب هیچ وجه نمیتونم ب کسی علنا توهین کنم یا جواب کسی رو بدم اما واقعا خیلی عذاب میکشم از این رفتارا
بعد مدتی دوباره باهات خوب میشه اگر بهش ثابت بشه شما خیرخواه خودش و خانوادش هستید
این‌مسایل تو همه زندگیها هست
توام محلش نده ايكبيري رو
چه اهمیتی داره؟ تو دو برابر بیشتر واسه اون قیافه بگیر
شوهرت که گفت روانیه،چکارش داری
بخوابون تو دهنش
تربیتو بزار کنار بهت توهین کرد توهین کن ک جمع کنه خودشو خواهر شوهرمنم دقیقا همینه
خواهرشوهر ندارم 🙃
اومدم بگم خواهر شوهر ندارم😌
یعنی اصن شوهر ندارم😐
آیم سینگل😂
بزن تو پرش،،،حرفم نباشه😒
اون موقع دور بودین و مَثلِ دوری و دوستی بوده
الان نزدیکین و شمارو رقیب میبینه ب نظرم
چرا کسی ک چهارسال از لحاظ سن و چندین سال از لحاظ عقل از شما کوچیکتره براتون مهمه؟
رفت و آمدتونو مدیریت کنید
یه خورده هم ب بی خیالی و بی تفاوتی طی کنید ک کمتر اذیت شید
ببخشیدا جلوی کسی که میشاشه نرینی میگه ک.و.ن نداری بازم با عرض معذرت ضرب المثله
نه ماله من متاهلن همه وخوبن.خوب مگه مجبوری باش حرف نزن توهم مثل اون باش مگه میخوادحقوقتوکم کنه