پیروتاپیک خانمی که گفت توانگلیس نهارنمیخورن،یه خالم شوهرش اهل شهر دیگه ای هست ولی اومده خالموگرفته تهرانپارس زندگی میکنن به مامانمیناولی اون یکی خالم که چیتگرزندگی میکنن گفته بودبریم شهرشوهرش خیلی باصفاس اسم شوهرش علی هست من مادرپدرم توبچگیم ازهم جداشدن مادرم ازدواج کرده وشوهرداره ودوتابچه خلاصه مامانم زنگ زد به ما که ماهم بریم،راه افتادیم من مامانم و همون خالم که شوهرش علی هست معلم هستن تابستون تو مدرسه هابهشون اسکان میدن ماموقع شام رسیدیم خسته وگشنه دلموصابون زدم گفتم حتماشام دارن دیگه😋ولی وقتی رسیدیم ازشام خبری نبود...
هیچیمون به خارجی ها نرفته
اینویادم رفت رفتیم خونه مادرپدرعلی مامانم میگفت من بعد عروسی خالم که هفت هشت سال پیش بود اولین باره میریم خونشون
كدوم شهر🤤
کدوم شهر؟
ولی ازشام خبری نبود😐علی گفت که من گفتم شام درست نکنن یه چای خوردیم و راه افتادیم به سمت مدرسه های اونجا که توکلاسایه فرش وبه یخچال وبه پنکه گذاشته بودن😥مامانمیناهول هولکی یه شام آماده کردن خوردیم و
وظیفه ای ندارن از شما پذیرایی کنن همین که جا دادن بهتون خیلیه
شما بیرون غذا میخوردید
به نظرم اصلا ربطی به هیچی شهری نداره متاسفانه اینجور چیزها مربوط به شعور و تربیت خانوادگی هست
خب؟
علی رفت پیش خانواش خوابیدومااونجاموندیم فرداش رفتیم خونشون ساعت۱۱صبحانه خوردیم وازنهارخبری نشد شوهرم وعلی رفتن جوجه خریدن و ساعت ۵اینابوداماده شدیم بریم که دیدیم داداشای علی بازن وبچه آماده ان باپدرمادرش که بامابیان حتی ظرف هم برنداشتن ماظرفامونوبردیم که کم هم اومد🙄
خیلی بد تعریف میکنی استارتر
اصلا معلوم نیست چی میگی چقدر نوشتارت و بیانت ضعیفه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
59 ثانیه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
