من حدودا ۳ سال ازدواج کردم تو شهر شوهرم اینا غریبم خانواده شوهرم از هر لحاظ خوب هستن اخلاقشون با من صمیمی هس اما چیزی ک منو خیلی آزار میده پنهان کاریاشون مثلا اگ بخوان چیزی بخرن نمیذارن ک من متوجه بشم بخوان مسافرتی جایی برن از من پنهون میکنن واقعا دلیل این کاراشون نمیففهم مادرشوهرم و خواهرشوهرام مدام با هم خلوت میکنن و پچ پچ میکنن و من چون شوهرم ۱۴ روز نیستش و سرکاره مجبورم دو هفته رو کامل تو خونه مادر شوهرم باشم حالا شما بگید اگه شما باشید ناراحت نمیشید؟واقعا چیزای بی ارزش رو هم از من پنهان میکنن
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
ببخشید سوالم بی ربطه ولی چه جوری این شرایط تو ازدواج قبول میکنین؟میرین شهر غریب اونم پیش خانواده همسر زندگی میکنین!تازه همسرتم دوهفته نیست وعملا تنها میشی ومجبوری خانواده شوهرتو تحمل کنی!واقعا توذهنتون چه معیاری هست؟قصدم توهین وفضولی نیستا یه کم برام عجیبه!ناراحت نشی دوست عزیز
چیز عجیبی نیست.مال من عیدیاشونو جلو من میرن تو اتاق درو قفل میکنن میدن.به خاطر همین اول عید نمیرم خونشون.مکه کربلاشونم خدافظی نکردن.ولیمه هم.ولی خوب مهم نیست همسر من زیاد ماموریت میره غریبم هستم گاهیشو اومدم شهر مامانم گاهی ده روزم تنها موندم.انقد سرگرمی دارم تو خونم
🇮🇷خوشا تماشای صبح فردا.خوشا بهارت شکوفه زارا.خوشا هر آنکس که دوست دارد .نفس کشیدن در این هوا را.خوشا سرودن به لحن باران.زعشق گفتن به گوش یاران.خوشا تبسم خوشا ترنم.به سایه سارت جان ایران.تو نام عشقی سلام عشقی.برای این دل تمامعشقی.تو دل ستانی تو دل نشینی.تو آسمانی ترین زمینی.خوشا ز نام و نشان گذشتن.به عشق تو از جهان گذشتن.یلان از هفت خوان گذشتن.به سان آرش زجان گذشتن.جان ایران جانان ایران🇮🇷