اخرین باری ک دلتون شکست کی بود واسه چی بود

بله نامنظمه

دورت بگردم من دلم نمیخواد از غمت بگی دلم میخواد شاد باشی نمیخواستم یادت بندازم قشنگم توی این دنیا هر چیزی تاوانی داره حتی اگه ببخشیشون خودتو با فکر بهشون اذیت نکن . تو بهترین بودی که بهشون خوبی کردی ❤❤❤

عزیزم داروگیاهی رو امتحان کردی؟؟

خدا نگذره ازین حرف مفت زن ها 

ان شالله سر عزیزشون بیاد 

جاریم هم همیشه از حرفهای آزاردهنده برام میگفت 

ولی قبول کنیم که هر کسی که به هر حال مشکل یا کمبودی داره دلشکسته میشه کوچکترین حرفی ناراحتش می کنه 

حتی اگه طرف مقابل منظوری نداشته باشه 

بله

درخواست دوستیمو قبول کن ، باهم درد دل کنیم و راهنماییت کنم

نمی خوره . می بینم یه دونه موز می خوره می گه من دیگه سیر شدم . کیک می خوره. کباب می خره می خوره. عین بچه ها. یعنی بیشتر از دخترم ازارم می ده . با اینکه دخترم هم بد غذاس ولی ادم میگه بالاخره بچس و انصافا بهتر از شوهرمه.

اره خیلی زودرنج و دل نازک شدم اما کاش اطرافیان بیشتر درک کنن کمتر کندوکاو کنن سوال بپرسن مثلا دخترعمم که میدونست من دکتر میرم پروندم هم دستمه باز جلو شوهرش میگه شما کجا میرین بعدم که مامانم میگه میچرخیم میگه تو این خیابون کی میچرخه خیلی جلو شوهرش خجالت کشیدم این یه مورد از هزار موردیه که نزدیک سه ساله عذابم میده

اهان ممنون

تقریبا 10 روز قبل محرم عروسی خواهر شوهرم بود یه خواهر شوهر بیشتر ندارم مادرشوهرمم میگفت دخترم خواهر نداره تو خواهرش باش منم واقعا خواهری کردم تمام جهیزیه رو با هم خریدیم یک ماه قبل عروسیش شوهرم ول کردم اومدم به هوای کمک کردن به خواهرشوهرم اصلا خود شوهرم آزم خواست که برم گفت یه خواهر بیشتر ندارم براش سنگ تمام بذار منم آگه شوهرم آزم چیزی بخواد انگار وحی منزله باید انجام بدم یه ماه قبل عروسی ساعت 8 صبح میرفتیم بازار ساعت 11 شب برمی گشتیم تازه شبا براش خیاطی میکردم کل جهیزیه رو با هم چیدیم هم خودش هم شوهرش سلیقه منو خیلی دوست دارند از لباس عروس و داماد بگیر تا خرده ریزی جهیزیه به سلیقه من بود چقدر مردم از جهیزیه تعریف میکردند دوتا جاریمدارم یکیشان دو تا پسر تخس داره که به قول خودش نیامدنش بهتره اون یکیم خودش اسباب کشی داشت فقط روز عروسی اومدند صبح پاتختی رفتم کادوها رو خریدم و داشتم با دقت کادو میکردم خاله ها دایی ها عمه ها و عموها همه اونجا بودن با بچه هاشون عروس و داماد منم با همشون رودرواسی دارم شوهرم تمام طول عروسی آزم تعریف میکرد که هیچکس مثل من کمک نکرد چشمتان روز بد نبیند پسر داییش اومد اونم با زنش دعواش شده بود نشست پیش شوهرم شروع کرد از دعوایشان بگه که شوهر منم جو گیر شد که زنها همشون همین طوریند زن بلای آسمانیند همین زن منو میبینی منو شهر غریب ول کرده اومده اینجا پی خوش گذرانی دنیا رو سرم خراب شد توی اون جمع ....... همه بهم نگاه میکردند با اینکه میدونستم همه میدانند که شوهرم جو گیر شده ولی دلم شکست حالا گم که دیگه چیا گفت تازه مادر شوهرم و پدر شوهرم و خواهرشوهرم میگفتند مگه ما گفتیم بیاد میخواست نیاد داماد صبر کرد همه که حرفشو نو زدند رو کرد به همه گفت همتون بی انصافید بعد رو کرد به منو آم تشکر کرد الان بیشتر از یک ماه میگذره دلم خیلی شکست با اینکه فردش شوهرم آزم دفاع کرد و گفت که جو گیر شده ولی دل من آروم نشد دلم خیلی پر بود ببخشید خیلی طولانی شد 😢😢😢😢😢😢😢

اخه نمیشه که. یه خانم دوس داره غذا بپزه . بچه ها و همسرش و خودش بخورن لذت ببره. ولی این یه چیز دیگس . 

خیلی غذا ها رو کلا دوس نداره .

اونایی که دوس داره نباید پشت سر هم بپزم .

غذا فقط باید تازه تازه باشه. بره یخچال دیگه به ندرت می خوره. با اکراه می خوره.

تابستون میاد میگه گرمه اشتها ندارم .

من ویار داشتم به برنج با اکراه می خوردم  اینم با اکراه می خورد.

من رژیم بگیرم اینم نمی تونه بخوره. 

من از غذا دست زود بکشم اینم بقیشو نمی تونه بخوره. 

خودش هم لاغره .

واقعا؟ فکر نمی کردم کسی مثل شوهرم باشه. ممنون که درکم می کنی.انصافا مردهای فامیل ما خوش غذا هستن . نه که همشون زیاد بخورن ها . ولی دیگه این کارارو نمی کنن. اصلا تعجب می کردم اوایل .