من یه سری اختلاف با جاریم داشتم واین باعث شد به خاطره دخالت اطرافیان با خانواده شوهر کلا قطع رابطه کنم...بعد یک سال ونیم همسرم گفت تو کوتاه بیا وشب عیده کدورتهارا کنار بزار بریم خونه بابام من هم به سختی قبول کردم و رفتیم یه برادر شوهر دیگم اومد جلو همه سبک بازی چرا اومده وسلامشم کردم جواب نداد وشب عیدی کلی اشک منا در آوردو زنش هم آش پخته بود آورده بود خونه پدرشوهرم به من اصلن تارف نکرد همسرم هم رفته بود بیرون ...دیگه این جاری با اون یکی که اختلاف داشتم پشتشونا به من میکردن میشستن...یه کارهایی که گفتن نداره فقط من مونده بودم چرا من که با این کاری نداشتم واسه چی اینجور رفتار میکنه....میخواست ارادتشا به اون یکی نشون بده..تا اینکه با جاری که اختلاف داشتم صلح شد واین اومد شروع ب صحبت کردن کرد قبلش اجازه نداشت...تا حالا...
حالا چرا شوهرت تنهات گذاشت روز اولی
خوووووب
با اینکه متوجه نشدم .خوووب
من تو ی شهردیگه زندگی میکنم دخترجاری که اجازه نداشت باهام حرف بزنه و باباش شب عید کلی اشکمادرآورد دانشگاه کنار ما قبول شده و هزار یک انتظار ...شوهرم هم زنگ میزنه کاری داری بگید و زنگ به دختر برادرش قربون صدقه وعمو کاری داری بگو...منم گفتم یه جا مرد باش مثه اونا پشت من باش ...میگه نه من همه کار براشون میکنم ...قبلش هم تو خونه خریدن همه چی کنارشون بود وکمکشون کرد ولی اونا همه جا بی حرمتی و بی احترامی..منم به شوهرم گفتم من اینطوری نمیتونم تحمل کنم یا من یا اونا ولی حاضره اختلاف تو خونه باشه ومن پر کینه باشم ولی اونا یه وقت ناراحت نشن از دستش😭😭😭
وای چقد بده دوتا جاری قهر باشن..
جاری های منم قهرن, بخدا نمیدونم باید چیکار کنم..
با هرکدوم حرف میزنم میگم نکنه اون یکی ناراحت بشه, کلافه میشم, دیگه هروقت دوتاشون هستن یا میرم پیش شوهرم میشنم یا پیش خواهراش که اون دوتا ناراحت نشن بگن چرا با اون حرف زد با من نزد
الانم من به شوهرم گفتم زنگ بزن بگو من همه کاراتون یادمه ولی به خاطره دختر برادرم همه کار میکنم ..قبول نمیکنه حاضره من ناراحت باشم ولی اونارا ول نمیکنه درصورتیکه بدترین کارهارا باهاش کردن
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز