خلاصه فقط یبار به پسرم گفت نینی تون خوبه؟ اونم گفت نه خوب نیست
اینم از خدا خواسته هاهاها خندید
بعد پسرم گفت میمی جای خصوصیه زشته نگو بچه اشتباه شنیده
حالا امروز یعالمه سبزی آورده تو خونه من پاک کرده و شیته میخواست پهن کنه خشکم بکنه شوهرم گفت بذار یخچال ببر خونت دیگه
موقع سبزی پاککردن کمرش درد گرفته بود بماند که بیشترشو من پاک کردم ، شروع کرد که آره الان همه جا سبزی آماده هست ما چقدر تو حاملگی کار میکردیم
مثل الان نبود سبزی قرمه آماده، قند شکسته اماده فلان بیصار منم فقط گفتم بله بله
بعد بحث یه خانومه شد گفتم هردفعه منو میبینه میگه تو زایمانت منو دعا کنیا تورو خدا یادت نره