از هر لحاظی باشه نباید گفت هر چند خیلیا ب کار میبرن
درسته حرف ایشون واقعا. زندگی خود من حتی با همین طلاق باز هم از جانب خیلی ها مورد حسادت و حسرته . کلی دل که سفره نیست... خدا از حال جسم و روحم خبر داره. الان وضع من طوریه که انگار از پدر و مادر و خانواده ام هم طلاق گرفته ام! روابط عاطفی ام باهاشون به نزدیک صفر رسبده. در بی کسی و بی محبتی دارم پر پر میزنم. ولی از دور به نظر میاد خانواده حمایتگری دارم. چند روز سرمای شدید خورده بودم، دو بار پام تو گچ رفته ، فاضلاب خونه ام بالا زد و همه چیز نجس و کثیف شد و ... در تمام این سختی ها تنهای تنها بودم. کمرم خممممم شده. ولی خودداری میکنم. بتلاخره بلانسبت با این مردم گرگ صفت همین که فکر کنند خانواده ام خمایتگرند و پشتم هستند بهتر از وقتیه که بدونند دورم خالیه!!! البته دروغ نمیگم در مورد وضعیتم یا الکی نمیگم اوضاعم خوبه ولی لزومی هم نمیبینم عمق فاجعه رو نشون بدم که دشمن شاد شم. منظورم اینه که دررررررد های ناگفتنی زیاده
دخترکی شاد در من میزیست...که چونان شاپرک، به اینسو و آنسو میپرید...خیال پرواز داشت... و آرزوی پروریدن نسلی...پر از غصه شد...از رویاهایش دست کشید...هنوز پا به سن نگذاشته بود که پیر شد...پولکِ بالهایش ریخت... پَرپَر شد...
دخترکی شاد در من میزیست...که چونان شاپرک، به اینسو و آنسو میپرید...خیال پرواز داشت... و آرزوی پروریدن نسلی...پر از غصه شد...از رویاهایش دست کشید...هنوز پا به سن نگذاشته بود که پیر شد...پولکِ بالهایش ریخت... پَرپَر شد...
درسته حرف ایشون واقعا. زندگی خود من حتی با همین طلاق باز هم از جانب خیلی ها مورد حسادت و حسرته . کل ...
عین من منم نشون میدم خونواده ام پشتم هستن ولی هیچکس نمیدونه همیشه کنج اتاقم چشمام خیسه بخدا خیلی وقت ها شده دیدن که چشام خیسه ولی نگفتن گریه نکن حل میشه و فلان سخت تر از همه چیز بابامه که نگفت بچه ام داره پرپر میشه نگفت پستتم مثل یه کوه
فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا خداجونم خودت قول دادي پس آسوني رو وارد زندگيم كن
عین من منم نشون میدم خونواده ام پشتم هستن ولی هیچکس نمیدونه همیشه کنج اتاقم چشمام خیسه بخدا خیلی وقت ...
میفهمم. البته ممکنه خودشون هم به حدی از درد رسیده اند که توان دلداری ندارند.باز خوبه پذیرفتن تو رو که تو خونه شون زندگی کنی.
دخترکی شاد در من میزیست...که چونان شاپرک، به اینسو و آنسو میپرید...خیال پرواز داشت... و آرزوی پروریدن نسلی...پر از غصه شد...از رویاهایش دست کشید...هنوز پا به سن نگذاشته بود که پیر شد...پولکِ بالهایش ریخت... پَرپَر شد...
اخه نامزد هستیم فعلا ما برای همون خونه پدرمم، نه پدرم به هرکسی به غیر من کمک میکنه
آها
درکت میکنم. متوجهم عزیزم
دخترکی شاد در من میزیست...که چونان شاپرک، به اینسو و آنسو میپرید...خیال پرواز داشت... و آرزوی پروریدن نسلی...پر از غصه شد...از رویاهایش دست کشید...هنوز پا به سن نگذاشته بود که پیر شد...پولکِ بالهایش ریخت... پَرپَر شد...