سلام دوساله با شوهرم عقد کردمو ۶ماه دیگه عروسیمونه البته من ۶سالم با شوهرم دوست بودم تو دوران دوستی میرفت کاشی کاری من فک میکردم اهل کاره ولی یسال مونده به عقدمون فهمیدم خانوادش راضی نیستن البته حقم داشتن چون اصلا پسرشن موقعیت ازدواج نداشت بهرحال من که این وسط پدرمو از دست دادم بهکل ولش کردمو برای زندگی رفتم تهران پیش خواهرم ولی اون انقدر به این به اون بخودم زنگ زد پاپیچ شد که بالاخره تونست منو راضی به عقد کنه من بهش گفتم تو موقعیت نداری ولی اون قول داد پدرش براش کارشو ردیف کنه و خوشبختم کنه حتی گفت خونه داره بعد عقد همه چی تغییر کرد تا چندماه که سربازی بود بعدش که اومد به امید پدرش بود تا کارشو ردیف کنه خودشم موقت مغازه داییش مشغول شد البته تا ظهر میخوابه و بعدازظهر میره مغازه ماهی ۴۰۰در میاره بعد دوسال عقدمون که از پدرشم نا امید شدم بهش میگم برو یجا دنبال کار اینکه نشد کار ماهی ۴۰۰ ولی بمن میگه غر نزن من خرجتو میدم خیلی کله شقه حرف همه روقبول داره جز من حس میکنم اصلا حرفام براش ارزش نداره بهش اگهی کار نشون میدم میگه اینکارا خوب نیس باید حتما یکی سفارشمو بکنه برم جایی سرکار ولی در کل ادمه کم روییه یبار پدرش یه شرکتی رو اوکی کرد باید یه نامه ای رو میبرد من نفهمیدم که چرا انقدر این دست اون دست کرد که نبرد اخرشم اون جا براش درست نشد چون خودش کم کاری کرد مادرش اصلی نیست و من با خانوادش با بغضی رفتاراشون مشکل پارم ۶ماه دیگه عروسیمه هنوز خانوادش هیچ حرکتی برای عروسی نکردن در حالیکه من خونوادم کل جهازمو اماده کردن خیلی میترسم نتونن براش کار بگیرن آینده من چیمیشه از یطرف از خونوادش میکشم از یطرفم خودشکه نه پشتمه نه برای من ارزشی قائله که بره تلاش کنه تا خوشبخت شم من نمیگم شغل دولتی فقط یهکار معمولی که حداقل نیازای زندگیمو رفع کنه من دیدم هیچ تلاشی فایده نداره چندروز پیش بهش پیام دادم که لطفا دیگه پیشم نیا تا وقتی که اوضاعتو خواستی تغیر بدی اگه منو بخواد یه تکونی بخودش میده اگه حرکتی نکرد معلوم میشه منو نمیخواد خوشبختیمونو نمیخواد لطفا راهنماییم کنین ایا این فاصله گرفتنم درست بود یا باید میموندمو این مشکلاتو تحمل میکردم؟؟
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
عقد ودوستی برای شناخت وتصمیم قطعی برای ادامه است، خوبه که شناختیش اگر میشه عروسی نکن، کار پیداکن،اگر کار پیداکرد و درست شد که مبارکه اگر نه، من باشم نمیخوامش حوصله یه عمر سختی و.پشیمونی ندارم،شما براساس شرایط خوذت باید تصمیم یگیری
عزیزم شوهرت جنم کار نداره. ما یکی داریم تو فامیلا دوازده ساله عروسی کرده چهارسالم عقد بوده. با یه بچه هنوزم همینجوری مونده به امید اینکه انقلاب شه اینو شفارششو کنن ببرن وکیلی وزیری چیزی کنن. درمورد ادامه زندگی خوب فکر کن
كار خوبي كردي بايد جدي باشي تا به نتيجه برسي فقط قصد سرزنشتو ندارم ، ٦ سال زمان خيلي خيلي زي ...
همونطور که گفتم اون توو دوران دوستی میرفت سرکار و یک چیز دیگه طبق تجربم تو ۵۰درصد اخلاق طرفتو میتونی توو دوستی بسناسی ولی باهمزیر یه سقف نباشین کامل نمیشناسی من اینو بعد عقد فهمیدم
نباید عقد میکردی ...میگفتی برو وقتی کارو بارت درست شد عقد میکنیم ..تا کار پیدا نکرده زنش نشو ...اولا تو این اوضاع باید کار پیداا کنه و ثابت باشه یه جاا بعدم شوهر تنبل مفت نمیرزه اگه نشد خودتو بیچاره نکن جدا شی بهتره