يه روز با دوستم رفتيم پارك يه جوب پهن كنارمون بود داشتيم با دوتا پسر صحبت ميكرديم كه دنبالمون داشتن ميومدن داشتيم سعي ميكرديم با كلاس و مودبانه بخوايم برن دنبال كارشون و حسابي تو حس و كلاس بوديم دوستم رفت عقب تعادلشو از دست داد رفت تو جوب بعد منم گرفته بود كه بياذ بيرون انقدر منو كشيد كه دوتايي افتاديم تو جوب اب
حالا صداهايي كه از خودمون در مياورديم تو اون لحظات بماند
كل پارك رفت رو هوا😂😂