2777
2789
عنوان

قسمی از داستان زندگی من

| مشاهده متن کامل بحث + 20630 بازدید | 475 پست

رسیدم خونه مستقیم رفتم تو اتاقم

حالا گریه نکن کی گریه کن

همین جور مثل سیل اشکام میومد

مامانم اومد نشست پیشم و سعی کرد ارومم کنه

همه جریان رو براش تعریف کردم

و تصمیمون این شد که این مورد هم منتفیه

ولی باید ادامه می دادم تا پنجشنبه بشه و  با پدرم برم سر قرار


من باردار نیستم، تیکرم جهت انگیزه گرفتن در لاغریه .

موضوع قرار رو همون روز حضوری به خود طرفم هم توضیح دادم که مجبوریم با هم یه برار نمایشی. استه باشیم به طوری که پدرم فکر منه اولین بارمونه همدیگرو میبینیم

اونم قبول کرد که باشه اخر هفته میمونم تهران و نمایش رو اجرا می کنیم. 

من باردار نیستم، تیکرم جهت انگیزه گرفتن در لاغریه .

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

موضوع برای من تموم شده بود

که شب دیدم تلفنم زنگ زد 

خودش بود

جواب دادم

بهم گفت وقت داری بیشتر باهم حرف بزنیم

منم به ناچار قبول کردم

و شروع کردیم تلفنی حرف زدن 

من باردار نیستم، تیکرم جهت انگیزه گرفتن در لاغریه .

بهم گفت که روز قبل که با خانوادم منو دیده  اصلا از من خوشش نیومده

و فقط به اسرار  واسطه موافقط کرده که بیشتر اشنا بشیم

بهم گفت از لباس پوشیدنم اصلا خوشش نیومده و از دخترای تهرانی که اهل مد باشن اصلا خوشش نمیاد

چ‌ون این دخترا قابل اعتماد برای زندکی نیستن 

ادامه داد که موقع خداحافظی بی ادبی کردم که اولین نفر از در خارج شدم 

من باردار نیستم، تیکرم جهت انگیزه گرفتن در لاغریه .

ادامه داد که

به اصرار واسطه اومده سی دی رو بهم داده که محل کارمو و نوع پوششم رو ببینه 

که هم محل کارم رو پسندیده بود و هم پوشش اداری که داشتم

یکم نظرش تغییر کرده و خواسته که با هم اشنا بشیم 

من باردار نیستم، تیکرم جهت انگیزه گرفتن در لاغریه .

نهایتا اینکه فعلا نظرش مثبت شده و قصد داره باهام بیشتر اشنا بشه و جدی تر به موضوع فکر کنه

قربون خدا برم از کجا به کجا رسیده بودم

حالا قراره ایشون منو بشناسه که ایا تاییدم می کنه یا نه 

من باردار نیستم، تیکرم جهت انگیزه گرفتن در لاغریه .

یکم صحبت کردیم و‌ خداحافظی کردیم

فرداش سر کار بودم که واسطه زنگ زد 

گفت مثل اینکه قرارتون شده  پنجشنبه 

لطفا چادر سرت کن و برو سر قرار

اون وضعی نرو

منو میگی 

عصبی شدم ولی خودمو کنترل کردم

و‌گفتم من اهل چادر نیستم 

همینی که هستم رو باید بپذیرن 

واسطه به صورت دستوری بهم گفت بدون چادر نمی ری سر قرار

منم که حال بحث نداشتم ، ادامه ندادم و خداحافظی کردیم


من باردار نیستم، تیکرم جهت انگیزه گرفتن در لاغریه .
یکم صحبت کردیم و‌ خداحافظی کردیم فرداش سر کار بودم که واسطه زنگ زد  گفت مثل اینکه قرارتون شده ...

وااااا ب واسطه چ ربطی داشته واقعا

تمام هستی ام برای تو دلت فقط براااااای من.... مهرسامم

ساعت حدود دو سه شده بود 

زمان تعطیلی ادارم بود

تلفنم زنگ خورد 

خودش بود

گفت اومده دنبالم تا بریم یکم قدم بزنیم

احساس خیلی بدی داشتم

و تصمیم کرفتم شروع کنم به بهونه گرفتن 

من باردار نیستم، تیکرم جهت انگیزه گرفتن در لاغریه .
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز