عزیزم به نظرم با خوش رویی و رک و صریح درباره ی نیازهات صحبت بکن و سعی کن که طرز فکر همسرت رو عوض بکنی...
یعنی برای یه مدت طولانی خوب باش، مهربون باش، خوش رو باش ولی سعی کن اینقدر از نیازهات بگی و جوری حرف بزن که همسرت باید نیازهات رو برآورده کنه...
سعی کن گاهی با حالت حسرت و ای کاش حرف بزنی و بعد دیگه ادامه ندی تا بعدش شوهرت خودش بهت پینشهاد بده...
مثلا بگی من حرف زدن رو خیلی دوست دارم... واقعا نیاز دارم که صحبت کنم... نیاز دارم یکی به حرفام گوش بده... واقعا نیاز دارم که با دوستام برم بیرون... خوشبحال اونایی که میتونن برن بیرون ...
یا بهش بگو که دوست داری رشد کنی و پیشرفت کنی و اگر پیشرفت کنی افتخارش برای شوهرت هم هست... ازش بپرس انتظار داره که ساعات روزانه ات رو چجوری بگذرونی؟؟؟؟ بهش بگو خودت اگر قرار باشه یک عمر از صبح تا شب هر روز و شب خونه باشی چکار میکنه؟؟
این روند رو به طرق مختلف و در شرایط مختلف هی بگو ولی ادامه دارش نکن و به سمت دعوا نبرش...
بعدش اگه نیاز شد برید مشاوره...
چون اینکه همسرت بخاد پایه ات نباشه والبته به شما هم نخاد اجازه بده که بخای بری بیرون خداییش سخته...
درسته که نباید انتظار داشت که شوهر 100 درصد نیازهاتون رو برآورده کنه ولی اینکه نزاره بیرون بری و با بقیه رفت آمد کنی و سرکار بری خداییش سخته شرایط...