2777
2789
عنوان

بچه ها کسی هست مثل من باشه

185 بازدید | 12 پست

سلام من یکسال و نیم ازدواج کردم من دختر پر شور و پرهیجانی بودم و دوست دارم اتفاقاتی که برام میفته رو برای کسی تعریف کنم و بهم گوش بده ولی احساس میکنم شوهرم اصلا دوست نداره به حرفام گوش بده مثلا صبح میره و عصر میاد خونه منم همش تنها بودم وقتی شروع میکنم باهاش حرف بزنم میپره تو ذوقم میگه هروقت میبینی تو اینستا دارم اخبار چک میکنم ببینم اوضاع چطوره حرف بزن بعدشمشغل دوم داده میره تو مغازه کامپیوتریش دیروز یه آواز خونده بودم وقتی اومد خونه با ذوق براش خوندم هیچی نگفت بعدش ازش پرسیدم چطور خوندم سه بار گفت افتضاح افتضاح اینقدر دلم شکست منم امروز صبح بهش گفتم به خودم قول دادم دیگه نه حرف بزنم نه آواز بخونم نه رانندگییاد بگیرم بعدش میگه میخوام رشد کنی که اینطوری بهت میگم منم گفتم نه شما فقط حوصله منو ندارید و دوست داری تو عالم خودت باشی و کسی آرامشت به هم نزنه خودمم زنگ میزنم بابا و مامانم اینقدر با ذوق باهام حرف میزنند دل به دلم میدد لااقل میدونم میشنوند و خوشحالند اون لحظه     

تعداد رای : 13
نظرسنجی
بله
9
69%
خیر
4
30%

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

بچه ها اگه رنی از شوهرش از نظر خانوادگی و تحصیلی بالاتر باشه ممکنه بیشتر این مشکل پیس بیاد مثلا مرد بخواد اعتماد به نفس زن پایین بیاره تا احساس نکنه در مقابلش ممکنه کمتر جلوه بده و یازن احساس برتری بیشتر کنه برا همین هی خوردش کنه

همه مردها همینطورن ذهنشون درگیره مردها خستگیاشونوباتنهایی برطرف میکنن زن ها باحرف زدن بهتره درمورد مسائلی ک خودش دوست داره باهاش حرف بزنی بعد ک ب حرف اومد توهم حرفای خودتوبزنی وانرژیتوتخلیه کنی

همه چیزدرست میشه دقیقا 32 ام این ماه ساعت 25

ببخشید اینو میگم مردا متفاوت آن یکی اینه که نمیدونه تو به چی نیاز داری....اگه اونطوره میشه درست کرد‌‌‌‌‌.اگه خب دوست نداشته باشع  خودتم بکشی درست نمیشه بره به درک.اگه نه هیچ کروم نیس پس  درک‌کن الان اوضاع آقای ازبس خرابه این مردا میگن زمین باز بشه بمیرم چرا زندم اخه چقدر بدوم

ﺗﻮﻯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﻗﺎﺑﻞ ﭘﯿﺶﺑﯿﻨﯽ ﻧﯿﺴﺖ!ﺍﯾﻨﻮ ﺗﻮ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻢ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ.ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﯾﻪ ﺭﻭﺯﺍﯾﯽ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺨﺖ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺍﻡ،ﺍﺻﻼً ﻓﮑﺮ ﻧﻤﯿﮑﺮﺩﻡ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺗﻤﻮﻡ ﺑﺸﻪ، ﺍﻣﺎ ﺗﻤﻮﻡ ﺷﺪ…ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﯾﻪ ﺭﻭﺯﺍﯾﯽ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺷﺎﺩﯼ ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﺩﯾﮕﻪ ﺗﮑﺮﺍﺭﻧﻤﯿﺸﻪ، ﺍﻣﺎ ﺑﻬﺘﺮﺵ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺷﺪ…ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﻪ ﺁﺩﻣﯽ ﺍﻭﻣﺪ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯿﻢ، ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﻧﻤﯿﮑﺮﺩﻡ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﻭﺟﻮﺩﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ،ﺍﻣﺎ ﺑﺎ ﺭﻓﺘﻨﺶ ﺛﺎﺑﺖ ﮐﺮﺩ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻩ، ﺍﻭﻧﻢ ﻧﻪ ﯾﮑﯽ، ﻧﻪ ﺩﻭ ﺗﺎ! ﺑﻠﮑﻪ ﺑﻪ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﻣﻮﻫﺎﯼ ﺳﺮﻡ، ﺁﺩﻡ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻩ!!!ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﻭﺍﺳﻪ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻡ، ﮐﻪ ﺣﺘﯽ ﺍﺭﺯﺵ ﺍﺧﻢﮐﺮﺩﻥ ﻫﻢﻧﺪﺍﺷﺖ..!!ﻭ ﻭﺍﺳﻪ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﺧﻨﺪﯾﺪﻡ، ﮐﻪ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺧﻨﺪﻩ ﺩﺍﺭ ﻧﺒﻮﺩ، ﮐﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﺁﻭﺭﻫﻢ ﺑﻮﺩ…!ﯾﻪ ﻭﻗﺘﺎﯾﯽ ﮔﺬﺷﺖ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﯾﻪ ﻭﻗﺘﺎﯾﯽ ﮔﺬﺭ…ﯾﻪ ﺭﻭﺯﺍﯾﯽ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﯾﻪ ﺭﻭﺯﺍﯾﯽ ﺭﻭ ﺳﭙﺮﯼ…ﺑﺎﻻ ﻭ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺯﯾﺎﺩ ﺩﺍﺭﻩ ﺍﯾﻦ ﺯﻧﺪﮔﯽ،ﺍﻣﺎ…ﻣﻦ ﻓﻘﻂ ﺍﯾﻦ ﺭﻭ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﻪ:ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﻗﺎﺑﻞ ﭘﯿﺶﺑﯿﻨﯽ ﻧﯿﺴﺖ…ﭘﺲ ﻭﻗﺘﯽ ﺷﺎﺩﯼ، ﺍﺯ ﺷﺎﺩﯾﺖ ﻟﺬﺕ ﺑﺒﺮ؛ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﻏﻤﮕﯿﻨﯽ، ﺑﺪﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍﯼ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺧﻨﺪﻩ ﺗﻮ ﺭﺍﻩ ﺩﺍﺭﯼ…ﭘﺲ ﻓﻘﻂ ﺷﺎﺩ ﺑﺎﺵﻭ ﺍﻣﯿﺪﻭﺍﺭ…

همسر منم اوایل اینطوری بود، 

سعی کن راجع به چیزایی که اون دوست داره صحبت کنی

قبل از شروع به صحبت بپرس الان حال داری حرف بزنیم

سعی کن بیشتر کنارش شنونده باشی، که عادت کنه اون حرف بزنه، به مرور میبینی انقدر حرف میزنه که میخواد توام حرفاتو بگی بهش

بهترین دوست همسرت باش که بزرگترین اذیت براش بی محلی تو باشه

تا لحظه شکست به خدا ایمان داشته باش، خواهی دید که ان لحظه هرگز نخواهد رسید، خدایا شکرت

همسرم اصلا حرف زدن دوست نداره فقط عاشق اخبار و کاره و دوست نداره زنش تنها جایی بره حتی خونه پدرم خب منم دیوونه میشم صبح تا ساعت 10 شب سرکاره فقط نیم ساعت میتونم در این فاصله ببینمش شبم میاد خسته گشنه میخواد بخوابه کار خصوصیم دوست نداره برم میگه محیطش بده شما باشی دیوونه نمیشید

بچه ها اگه رنی از شوهرش از نظر خانوادگی و تحصیلی بالاتر باشه ممکنه بیشتر این مشکل پیس بیاد مثلا مرد ...

دقیقا. دوست من دقیقا به همین علت مشکل شما رو داشت.

خدایا شکرت شکرت شکرت.

عزیزم به نظرم با خوش رویی و رک و صریح درباره ی نیازهات صحبت بکن و سعی کن که طرز فکر همسرت رو عوض بکنی...

یعنی برای یه مدت طولانی خوب باش، مهربون باش، خوش رو باش ولی سعی کن اینقدر از نیازهات بگی و جوری حرف بزن که همسرت باید نیازهات رو برآورده کنه...

سعی کن گاهی با حالت حسرت و ای کاش حرف بزنی و بعد دیگه ادامه ندی تا بعدش شوهرت خودش بهت پینشهاد بده...

مثلا بگی من حرف زدن رو خیلی دوست دارم... واقعا نیاز دارم که صحبت کنم... نیاز دارم یکی به حرفام گوش بده... واقعا نیاز دارم که با دوستام برم بیرون... خوشبحال اونایی که میتونن برن بیرون ...

یا بهش بگو که دوست داری رشد کنی و پیشرفت کنی و اگر پیشرفت کنی افتخارش برای شوهرت هم هست... ازش بپرس انتظار داره که ساعات روزانه ات رو چجوری بگذرونی؟؟؟؟ بهش بگو خودت اگر قرار باشه یک عمر از صبح تا شب هر روز و شب خونه باشی چکار میکنه؟؟

این روند رو به طرق مختلف و در شرایط مختلف هی بگو ولی ادامه دارش نکن و به سمت دعوا نبرش...

بعدش اگه نیاز شد برید مشاوره...

چون اینکه همسرت بخاد پایه ات نباشه والبته به شما هم نخاد اجازه بده که بخای بری بیرون خداییش سخته...

درسته که نباید انتظار داشت که شوهر 100 درصد نیازهاتون رو برآورده کنه ولی اینکه نزاره بیرون بری و با بقیه رفت آمد کنی و سرکار بری خداییش سخته شرایط...

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792