دوران ابتدایی شپش داشتم مامانم موهامو ماشین زده بود یه کوچولو از وجلوموهامو واسه زیر مقنعه گذاشته بود همیشه ب خاطر حجابم ولی تشویق میشدم من بدبخت دردم ی چیز دیگه بود😆😆😆
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
💕💜😎والا الان خوشگل زیاد شده...قدیما دو سه نفر بیشتر نبودیم😎💜💕خدای مهربون هرکی امضام رو میخونه به قلبش آرامش بده اگه مشکل مالی داره مشکلش رو حل کن، اگه بچه میخواد دامنش رو سبز کن. اگه قرض داره قرضش رو ادا کن، اگه گرفتاره گرفتاریش رو رفع کن، اگه عاشقه به عشقش برسونش، اگه مریض داره خوبش کن، اگه خونه نداره خونه دارش کن خدای خوبم از غیب مال ونعمت براش ببار تو بزرگی من به عظمتت شک ندارم. همیشه کنارم بودی دستم رو گرفتی پناهم بودی، کنار این عزیز باش دستش رو بگیر پناهش باش. آمین
وااای یه لحظه تصور کردم تو خونه بدون روسری چ شکلی بودی😐😐😐
😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂
وقتی بمیرم هیچ اتفاقی نخواهد افتاد...!!!نه جایی بخاطرم تعطیل میشود...!!!نه در اخبار حرفی زده میشود...!!!نه خیابانی بسته میشود...!!!و نه در تقویم خطی به اسمم نوشته میشود...!!!تنها موهای مادرم کمی سپید تر میشود...!!!پسرم تنهاتر...!!!و پدرم کمی شکسته تر...!!!اقواممان چندروز آسوده از کار...!!!دوستانم بعد از خاکسباری موقع خوردن کباب آرام آرام خنده هایشان شروع میشود...!!!راستی عشق قدیمم را بگو اوهم باخنده هایش در آغوش دیگری،مراازیاد میبرد...!!!من تنها فقط گورکنی را خسته میکنم...!ومداحی که الکی از خوبی های نداشته ام میگوید و اشک تمساح میریزد...!!!و من میمانم و گورستان سرد و تاریک و غم همیشگی ام که همراهم میماند...!!!من میمانمو و خدا،بااحساس خجالتی که ای مهربان چرا همیشه مرا از تو و دینت ترسانده اند...!!!
میخواهمت💙 چنان که شب خسته خواب را/میجویمت چنان که لب تشنه آب را/محو تو ام چنان که ستاره به چشم صبح/یا شبنم سپیدهدمان آفتاب را/بیتابم آنچنان که درختان برای باد/یا کودکان خفته به گهواره تاب را/بایستهای چنان که تپیدن برای دل/یا آنچنان که بال پریدن عقاب را/حتی اگر نباشی، میآفرینمت/چونانکه التهاب بیابان سراب را/ای خواهشی که خواستنی تر ز پاسخی/با چون تو پرسشی چه نیازی جواب را؟/...قیصر امین پور