یه هم اتاقی خیلی درسخون داشتیم که به همه چیز ما کار داشت، انتظار داشت همه مون لالمونی بگیریم که ایشون درس بخونه، توجیهش کردیم که اتاق مطالعه رو برای اینکار گذاشتن، بعدش دیگه به اینکه چقدر با گوشی و کامپیوتر مشغولیم گیر میداد، ظرفاشم نمیشست، پشت سر هم حرف میزد.
از صدای غذا خوردن بعضیا هم اذیت میشدم. تخت من پایین بود و هر کی میومد اتاق مینشست روش. هرچی مرتب میکردم بازم به هم میریختن. بدم میومد پتویی که بقیه روش نشستن رو بکشم روم😥😥😥